
پروفسور محمود صالحی راد، فیلسوف سیستمی
بخش ۱: تب شتاب و پلاکِ موقت
اولین لحظهای که رانندگی را آغاز کردم، دقیقاً لحظهای بود که برای نخستین بار با یک اشتباه هستیشناختی مواجه شدم. گرفتن گواهینامه و نصب پلاک، برای من نه یک حق شهروندی، بلکه یک تعهد سیستمی بود.
اما شور شتاب و لذت مالکیت در جوانی، اغلب ما را از تأمل در باب «نیت» دور میکند. در آن روزهای اول، نیت من خیر بود؛ میخواستم به سرعت به هدف برسم، استقلال داشته باشم و زندگی را تجربه کنم. اما این نیت، یک نیت کامل نبود؛ بلکه یک نیتِ ناقص بود که شایستگی عملش را در نظر نمیگرفت.
بخش ۲: تصادف کوچک هستیشناسانه
اولین تصادف من، یک تصادف بزرگ فیزیکی نبود، اما یک تصادف بزرگ وجودی بود. در یک خیابان فرعی، بدون نگاه کامل به اطراف (عدم استفادهٔ درست از آینهٔ بغل؛ دقیقاً همان نقص در شایستگی عملی)، با سرعت نسبتاً بالا پیچیدم. نیتم این بود که به کسی آسیب نزنم، اما شایستگیام کم بود.
کودکی که با دوچرخه بازی میکرد، به زمین خورد. خوشبختانه آسیب جدی ندید. در آن لحظه، ترس مرا در جایم میخکوب کرد. من نیت پاک (IPure) داشتم که تصادف نکنم، اما عمل شایسته (ASustained) را به طور کامل انجام نداده بودم.
TIAV یا نظریه ارزش آمیخته نیت-عمل، پس از سالها درونم شکل گرفت تا همین لحظات را توضیح دهد. ارزش هر کنش، حاصلضرب نیت و شایستگی عمل است. اگر شایستگی عمل صفر باشد، حتی نیت خوب هم نمیتواند ارزش کل را نجات دهد:
ارزش واقعی = نیت پاک × شایستگی برتر
بخش ۳: دنده عقب به سمت مسئولیت
دنده عقب به گذشته در آن لحظه، برای من این نبود که آرزو کنم زمان برگردد. بلکه این بود که بفهمم نیت در خلأ، نیت نیست. دنده عقب واقعی یعنی بازنگری در خودِ ساختار وجودی نیت.
از آن روز به بعد، هر بار که رانندگی میکنم، پلاک ماشین برایم نمادی از منشور ۳۲ مسیر زندگی مطلق است. هر مسیر، یک حوزه از مسئولیت است که باید نیت خود را با شایستگی آن مسیر آمیخته کنم. رانندگی برای من تبدیل به یک فرآیند مطلق شد، نه یک بازی رقابت و شتابزدگی.
برنده شدن در این مسابقه یعنی درک کنیم که تنها با دنده عقب زدن به جوهر نیت و صناعت عمل است که میتوانیم رانندگی آگاهانه و زندگی آگاهانه داشته باشیم.
پایان مسابقه آنجاست که: نیت ما، عمل ما شود و عمل ما، مالکیت ابدی ما!