مقدمه
پیرو مطلبی که یک دوست عزیزی درباره "تجربه تحصیل در شمسی پور" نوشته بود، بنده هم تصمیم گرفتم این موضوع رو از دید خودم و برای بچه های رشته برق بنویسم که قبل از ورود به این دانشکده متوجه باشن که سال های آینده دقیقا با چه محیطی سرو کار دارند.
درباره خودم
سلام بنده یکی از فارغ التحصیلان رشته مهندسی برق الکترونیک در مقطع کاردانی و کارشناسی که ورودی 95 بودم و تونستم فوق دیپلم و لیسانسم رو از این "دانشکده" دریافت کنم. دلیل اینکه روی کلمه "دانشکده" تاکید دارم، اینه که واقعا بچه ها خیلی هاشون نمیدونن که اینجا فقط یک دانشکده است نه بیشتر و اصلا محیطی شبیه دانشگاه نداره.
متاسفانه شمسی پور فقط یک ویترین قشنگه که پشتش هیچ چیزی نیست و بچه ها بعد از ورود به این دانشکده ضربه سختی میخورن و تمام تصوراتشون بهم میریزه.
چرا بچه ها دوست دارن شمسی پور قبول بشن؟
زمانی که ما برای قبولی تلاش میکردیم تمام معلمین و اساتید تاکید داشتند که اولویت اول شما باید شمسی پور باشه و این همه تشویق برای قبول شدن توی این دانشکده کم کم باعث بالارفتن سطح توقع شد. من تجربه ای از سایر دانشکده های فنی ندارم ولی اگه گل سر سبدشون شمسی پوره پس وضع اونا دیگه خیلی خرابه. شمسی پور به دلیل میراثی که از گذشته بجا مونده مدرکش اعتبار خوبی داره و چون همیشه رتبه های تک رقمی و دو رقمی و سه رقمی توی این دانشکده فارغ التحصیل شدن و بعدا به بازار کار رفتن و مصاحبه دادن و اکثرا هم آدم های فنی و دست به آچاری بودن، این باور برای کارفرماها به وجود اومده که بچه های شمسی پور آماده به کارن و به خاطر همین شما میتونید با مدرکش کار پیدا کنید. همین الان هم خیلی از فارغ التحصیل های شمسی پور حتی در حین تحصیل در شرکت ها و فروشگاه های مختلف در حوزه الکترونیک مشغول میشن و اگه توی خیابون جمهوری (صنف تجهیزات و قطعات الکترونیکی در تهران) از مغازه دارها سوال کنید خیلی از بچه های شمسی پور رو میشناسن که اونجا کارمند بودن.
سقوط شمسی پور از کی شروع شد؟
دانشکده شمسی پور همیشه اساتید برجسته و کادر فنی مجربی داشت. از زمانی که دکتر ملک محمد از ریاست این دانشکده برکنار شد و به استان یزد منتقل شدن، دوره رکود یا بهتره بگم سقوط شمسی پور شروع شد. با رفتن دکتر ملک محمد خیلی از اساتید قدیمی این دانشکده نتونستن خودشونو با کادر فنی جدید وقف بدن و اکثرشون از دانشکده رفتن و جز چندتا استاد جوون و خام و تعدادی کارمند بی اعصاب و بی ادب چیزی توی این دانشکده باقی نموند.
سطح علمی دانشکده از نظر تئوری و فنی
البته مشکل فقط اساتید نیستند و خود دانشجوها هم متاسفانه از نظر تئوری بسیار ضعیفن چون چند ساله که شرط معدل جایگزین کنکور شده و هر کسی و ممکنه توی کلاس ببینید. به طوری که ساده ترین مسائل ریاضی و باید براشون سر کلاس شرح داد و همین مورد خودش باعث میشه که استاد نتونه درس رو به طور کامل ارائه بده.
فضای دانشکده
اول باید بگم که این دانشکده اصلا محیطی نداره که بخوای درباره اش صحبت کنی.
منظورم از محیط فضای آزاد داخل دانشکده هستش. این دانشکده بغل هنرستان آزادی فلسطین ساخته شده و انگار کپی پیست همونه و حتی معماری ساختمون های قدیمی هم به سبک هنرستان هستش. یک فضای سبز بسیار کوچیک و چندتا نیمکت. برخلاف دانشگاه های دیگه که محیط های بزرگی دارند و دانشجو میتونه بین کلاس ها استراحت کنه و از اون فضا به نحو احسنت استفاده کنه.
از نظر معماری و ظاهر دانشگاه هم حرفی برای گفتن نداره. شاید خیلی از دانشجویان نظرشون این باشه که فضا و ظاهر دانشگاه اهمیتی نداره و دانشجو باید در هر فضایی بتونه درس بخونه اما از نظر من این درست نیست. فضا و ظاهر دانشکده توی اثرگذاری ذهنی خیلی تاثیر گذاره. به عنوان مثال بسیاری از افراد، وقتی وارد یک محیط مجلل میشن رفتار های سنگین تر و با وقار تری از خودشون نشان میدن که این خودش تاثیرات مثبت زیادی داره و باعث میشه پرستیژ دانشگاه حفظ بشه. اما برعکس در شمسی پور این حس به شما دست میده که شما هنوز در دبیرستان یا هنرستان هستید. درضمن معماری دانشگاه توی اعتبار و اصالت اون دانشگاه تاثیر زیادی داره و به نحوی نماد اون دانشگاه به حساب میاد. مثل سردر ورودی دانشگاه تهران که حتی عکسش روی چندین اسکناس چاپ شده.
تفکیک جنسیتی
شمسی پور خیلی ساله که تفکیک جنسیتی شده و این تصمیم یک سری مزایا و معایب به همراه داشته. بزرگترین عیب این تصمیم رسمی نبودن فضای آموزشیه به طوری که نه دانشجویان، نه کادر و نه اساتید این فضا رو جدی نمیگیرن و این مورد شدیدا حس میشه. دانشجوهایی که به شمسی پور میان همه توی هنرستان درس خوندن و فضای هنرستان کلا فضای راحت تر و فان تری هستش نسبت به دبیرستان. اما توقع میره که وقتی دانشجو یک مقطع تحصیلی بالاتر میره، سطح شعور و فرهنگ و نحوه ارتباطش هم بهبود پیدا کنه. نه اینکه نخوان، میخوان اما متاسفانه فضای حاکم در شمسی پور به این شکل. مزیتی هم که این تصمیم داشته، راحت تر شدن فضا برای شوخی و حرف زدن پسرا و جلوگیری از خاله زنک بازی های دانشگاه های نظری شده.
وضعیت اساتید دانشکده
اما برسیم به گل سرسبد دانشکده یعنی بخش اساتید و کادر آموزشی
اول باید بهتون بگم که شما در این دانشکده اکثرا با استاد یارها طرف هستید. چون اکثر اساتید این دانشکده فارغ التحصیل های خود شمسی پور هستند و اکثر اونها آموزش شغل دومشون به حساب میاد. علاوه بر این، حقوق پایین نیز یکی دیگه از عواملی هستش که باعث شده استاد های درست حسابی کمتر به سراغ این دانشگاه بیان و بچه ها با یه مشت دانشجوی ارشد و دکتری طرف هستند. من فقط چند نمونه از تجربه هام با اساتید دانشگاه رو این زیر مینویسم تا خودتون متوجه بشید با چی طرف هستید.
1- درآمد زایی: در دوران تحصیل من چندین استاد حضور داشتند که به هر ترفندی میخواستند از بچه ها پول بگیرند.
2- عدم اهمیت به شان کلاس و دانشجو: موردی که خیلی باهاش مواجه هستین عدم تشکیل کلاس ها یا اهمیت ندادن استاد به کلاس و دانشجو هستش.
3- اساتید دلسوز: از حق نگذریم برخی از اساتید شمسی پور واقعا آدم های سالمین.
وضعیت کادر اداری شمسی پور
متاسفانه کادر اداری شمسی پور بدترین آدم هایی هستند که من توی کل تجربه تحصیلیم دیدم. کادری که با ذره بین باید توش دنبال آدم های خوب و سالم بگردی. یک سری آدم بی اعصاب، بی ادب، بی فرهنگ، عقده ای و همیشه طلبکار که دوست دارن دانشجو رو پیش همه خرد کنن.
آرزوی مشترک 80 درصد بچه های شمسی پور اینه که بعد فارغ التحصیلی کادر فنی رو خفه کنن که متاسفانه میسر نیست :)
شما یک روز کاری اگه به شمسی پور مراجعه کنید، از نحوه رفتار کارکنان و برخوردشون با دانشجو ها احساس تهوع میکنید و دوست ندارید حتی یک روز در شمسی پور درس بخونید. من نمیدونم انتخاب کادر بر چه اساسی صورت گرفته و بعضی وقت ها آدم هایی و توی پستایی میبینم که دوست دارم سرمو بکوبم تو دیوار. شما تصور کنید یکی از کارمندها چندین وظیفه مهم داره که فک کنم مهمترینش صدور گواهی اشتغال به تحصیل باشه. قاعدتا شخصی رو باید برای این جایگاه در نظر بگیرید که هم صبر و اعصاب کافی داشته باشه هم سرعت عمل بالایی داشته باشه! حالا شما فکر میکنید کیو جاش گذاشتن؟ یک بنده خدا که دارای معلولیت جسمی هستش و بزور میتونه دستشو تکون بده و با عصا باید از جاش بلند شه تا کاغذ و از رو پرینتر برداره. روبروش هم یه صف طویل از دانشجو های عصبانی که اکثرا از شهرستان اومدن و باید تا پایان کار اداری کارهاشون و انجام بدن و چند صد کیلومتر تو راه بمونن و به شهرشون برگردن. حتی مواردی و دیدم که کارمندا بلد نبودن سیم پرینتر رو به کیس وصل کنن و برای این کار ساده باید ده ها دانشجو منتظر میموندن تا واحد فنی قدم رنجه کنن و این سیم رو به کامپیوتر وصل کنن. خلاصه هرچی از کادر بگم کم گفتم، سعی کنید زیاد باهاشون دهن به دهن نشید بعضی هاشون به قدری عقده ای هستند که حد و مرز نداره. فقط نمیدونم کی این آدم ها رو راه داده توی این فضای آموزشی. در وصف کادر اداری همین بس که چند وقت پیش بچه ها در سایت کارزار خواستار جمع آوری امضا برای برکناری رییس محترم دانشکده آقای احمدرضا حقیقی بودند.
درباره ناد
سایت ناد، بدون شک بزرگترین دشمن اعصاب و روان دانشجو توی این سال ها بود.
ناد یک سیستم یکپارچه برای دانشگاه های فنی حرفه ای بود که بچه ها اکثر کارهای آموزشی مثل انتخاب واحد رو از اون سایت انجام میدادن. در یک کلمه بخوام بگم عین سرطان بود. یادم نمیاد حتی یکبار تونسته باشم اون واحد هایی که دلم میخاد رو بردارم یا حتی بتونم مثل آدم انتخاب واحد کنم. اینقدر این سایت مشکل داشت که اکثر بچه ها کارشون به حذف و اضافه میکشید و توی اون مرحله در آخر کار از طریق کاغذ بازی حل میشد. یادمه بچه ها براش استیکر ساخته بودن و توی تلگرام برای هم میفرستادن.
تعامل با دانشجویان
فضای کلی شمسی پور فضای چندان دوستانه ای نیست البته بین کادر و دانشجویان. در دوره ما هرچی جلوتر رفتیم شکاف بین ما و دانشگاه عمیق تر شد. یادمه هرچیزی که بچه ها ازش استفاده میکردن و به بهونه های مختلف حذف کردن. مثلا بچه ها اول زیر ساختمان نوساز که تعدادی میز کامپیوتر داشت جمع میشدن و بین تایم های کلاسشون اونجا با لپتاپ کار میکردن. بعضیا بازی میکردن بعضی ها فیلم میدیدن بعضی ها هم با نرم افزار های کار میکردن که به لطف خدا اون ردیف کلا حذف شد و کاملا بدون استفاده موند.
بچه ها بعدا به نمازخونه کوچ کردن که متاسفانه نمازخونه هم شیفتی شد و فقط برای نماز بازش میکردن. بعد از اون حدود 3 الی 3 روز بام دانشکده رو باز کردن که بچه ها میگفتن محیطی مثل روف گاردن داره اما حتی به اونم رحم نکردن و بستنش. درضمن تمام آسانسور های ساختمان در انحصار کادر خدماتی بود و بیشتر به عنوان بالابر وسایل استفاده میشد و بچه هایی که معلولیت جسمی داشتند مجبور بودن کل 4 طبقه رو از پله تردد کنند. یادمه یک دکه ای بغل دانشکده بود که بچه ها ازش سیگار و خوراکی میخریدن و کنار دیوارش تو سایه مینشستن اما حتی به اونم رحم نکردن و دکه رو به صد متر جلوتر منتقل کردن.
در نهایت اکثر بچه ها راهی قهوه خونه ها و گیم نت های اطراف شدن که مسلما فضای خوبی برای دانشجو نیست.
بسیج دانشجویی
بچه های بسیج دانشجویی خیلی وجهه خوبی بین بچه ها ندارند و زمان ما میشد تبعیض رو به خوبی حس کرد. به عنوان مثال من بعدا توی خبرگزاری فارس خوندم که سال 97 تجمع دانشجو هارو بهم زدن تا شعار ندن در صورتی که حرکت های اینچنینی جزو رسالت های دانشجویان هستش و خیلی از بزرگان سیاست و جامعه، فعالیت های مهمشون رو از دوره دانشجویی شروع کردن. اما متاسفانه فقط فعالیت هایی مجاز هستند که به نفعشون باشه. مثلا من خودم یادمه که زمان انتخابات روی تخته های کلاس ها متن دعوتنامه ای نوشته بودن که بچه هارو با اتوبوس از درب دانشگاه میبردن میتینگ حاج اقا رئیسی. این یک طرفه بودن تصمیم ها باعث دلسرد شدن بچه ها میشه و قطعا اثرات خوبی نداره. نتیجه اش هم شده نوشتن فحش های رکیک به سیاستمداران و حاکمان کشور، روی درب های سرویس بهداشتی، توسط دانشجو های معترض که برای یک دانشگاه فنی حرفه ای با این قدمت اصلا وجهه خوبی نیست.
سالن مطالعه
وضعیت کتابخونه و سالن مطالعه هم اسفناکه. کتاب های موجود در مخزن که تعریف خاصی ندارند و بیشتر به موزه تاریخ شباهت داره. زمان ما که پر از کتاب های قدیمی و فرسوده بود که کسی دیگه نگاهشون هم نمیکرد و کتاب های خوب هم که دانشجویان عزیزم میپیچوندن و به عنوان غنیمت برمیداشتن. وضعیت سالن مطالعه که بدتره. کلا هیچ استانداردی نداره و صرفا چندتا میز و صندلی چیدن اونجا رو به پنجره که قشنگ نور بخوره تو صورتت، بدون تهویه مناسب، فضای غیر آکوستیک و کمبود پریز های برق. بیشتر شبیه بخش کودکان هست که بیان رو میزها خمیر بازی کنن. این سالن مطالعه رو مقایسه کنید با سالن مطالعه دانشگاه سمنان که خودم از فضا و محیطش لذت بردم و اگه مثل من دنبال یه فضای مناسب برای مطالعه باشید میتونید ساعت ها توی سالن مطالعه فعالیت درسی و پژوهشی بکنید.
تازه از همون چهارتا میز و صندلی هم نمیگذرن و به بهونه های مختلف برای مراسم هی از سالن مطالعه صندلی قرض میگیرن.
وضعیت خوابگاه ها
من خودم خوابگاهی نبودم اما اخباری که از خوابگاه به گوشمون میرسید واقعا اسفناک بود. دانشجویی که از شهرستان با هزار امید و آرزو به تهران اومده و تصورش اینه توی بهترین دانشکده فنی حرفه ای داره تحصیل میکنه علاوه بر غم دوری و غربت باید صدتا مشکل دیگه هم به دوش بکشه که واقعا تمرکز دانشجو رو بهم میزنه.
در وصف خوابگاه همینو بگم که یکبار دانشجو ها در اثر نشت گاز، دچار گاز گرفتگی شدند!!!
وضعیت رفت و آمد
از نظر رفت و آمد ما مشکلی نداشتیم. چون درب دانشکده جنب خیابان دماوند هست و دقیقا روبروی دانشکده ایستگاه اتوبوس بی آر تی و پل هوایی موجوده. اگه قصد داشته باشید با مترو رفت و آمد کنید هم مشکلی براتون پیش نمیاد چون به دو ایستگاه امام حسین (ع) و ایستگاه شهید مدنی نزدیکه و با کمی پیاده روی میتونید خودتون رو به دانشگاه برسونید. اگه قصد دارید با خودروی شخصی رفت و آمد کنید هم موقعیت خوبی داره چون دقیقا آخرین خیابون قبل از طرح آلودگی هوا هستش و از طریق اتوبان امام علی به راحتی میتونید به دانشگاه بیاید ولی برای جای پارک باید بگردید ولی بهترین جا کوچه کار دانشگاه هستش. با موتور هم پیشنهاد نمیکنم چون چندین مورد دزدی رو شاهد بودیم که از توی پیاده رو یا موتور و بردن یا سر حوصله وسایلش رو باز کردن.
وضعیت محله و امکانات اطراف دانشگاه
در کل این محله وضعیت جالبی نداره. تنها مرکز تجاری نزدیک به دانشگاه تیراژه 2 هستش. اگر از سمت میدون امام حسین به سمت دانشگاه بیاید به ترتیب کارتن خواب ها، کارگران فصلی و مسافران شهرستانی رو کنار خیابون میبینید که بهتره کلا سرتون و بندازید پایین و رد شید از اونجا. من توی زمان تحصیلم چندین مورد دزدی، خفت گیری وسط خیابون، دستگیری یک ساقی مواد در قهوه خونه نزدیک به دانشگاه و تعقیب گریز برای دستگیری چند قاتل رو توی خیابون های اطراف دانشگاه شاهد بودم. پس از الان آمادگی داشته باشید که اینچنین صحنه ها براتون عادی باشه.
جمع بندی
خوب تا اینجا خوبی ها و بدی های شمسی پور و گفتم و بهتون تضمین میدم که تمام این موارد بر اساس حقیقته و فقط یک دانشجوی فارغ التحصیل این دانشکده میتونه کاملا متوجه بشه که من چی نوشتم. در کل خیلی موافق مقایسه دانشگاه فنی با دانشگاه نظری نیستم چون از نظر بودجه، اعتبار و اهمیت کلا توی دو دسته جدا قرار میگیرن.
فراموش نکنید که اگر بعد از تحصیل در شمسی پور به طور کل از درس خوندن نا امید شدید، این مشکل شما نیست. بلکه این مشکل از سیستم آموزشی حاکمه. شما فقط یک سیگنال هستید که وارد این سیستم میشید. اینکه این سیستم چه بلایی سر شما میاره در اختیار شما نیست. اگر بخوام مثال بزنم میتونم بگم که شمسی پور مثل یک ظرف که تهش کمی نجاست هست، حالا اگر شما حتی یک لیوان آب پاک هم به اون ظرف اضافه کنید، اون آب به طور ناخواسته آلوده میشه و در نتیجه حالا شما یک لیوان نجاست دارید.
بخشید که طولانی شد و لحنم خیلی دوستانه بود. امیدوارم بتونید به جایگاهی که لایقش هستید و براش تلاش میکنید برسید.