میتوان گفت حدودا از سال ۱۷۳۰با انتشار سالنامهای توسط بنجامین فرانکلین بازاریابی محتوا و شروع تولید محتوا باب شد. بنجامین به کمک این سالنامه میخواست مردم را از محتوایی که مد نظر داشت آگاه کند.
در سال ۱۸۹۵ “جان دیر” که در یک شرکت تراکتورسازی کار میکرد، با کمک همکارانش مجلهای برای کشاورزان منتشر کردند. این مجله به صورت رایگان بین مخاطبان پخش میشد. اما چرا جان دیر اینکار را آن هم به صورت رایگان میکرد؟ زیرا به اهمیت بازاریابی محتوا پی برده بود. او فهمیده بود اگر محتوای مفید و کاربردی برای مخاطبانش تولید کند، مخاطبان نیز بیشتر با آن کسب و کار ارتباط برقرار کرده و تبدیل به مشتری میشوند. در ادامه تصویر دو صفحه از روزنامه جان دیر را میبینید:
شاید بازاریابی محتوا اصطلاحی جدید باشد ولی با توجه به توضیحاتی که دادیم این علم قدمتی حدود ۳۰۰ سال دارد. در طول این سالها روشهای بازاریابی و منابع تولید محتوا دستخوش تغییر شده است ولی فرمول آن تغییر نکرده است. این فرمول شامل مراحل زیر است:
اما تفاوت تبلیغات و بازاریابی چیست؟ چگونه تولید کننده محتوا شویم؟
طبق توضیحاتی که تا اینجا دادیم شاید برایتان سوال پیش بیاید که مگر بازاریابی محتوا همان تبلیغات نیست؟ خب حالا بگذارید این سوال را بپرسم فرض کنید یک فروشگاه یا یک یک شرکت در شبکههای اجتماعی یک عکس و متن را برای مخاطبان خود در صفحات مختلف به اشتراک بگذارد. این کار بازاریابی محتوا است یا تبلیغات؟ جواب این است که در بازاریابی محتوا ارزشمندی مهم است. پس هر محتوایی که تولید میشود اگر برای کاربر ارزشمند و مفید باشد و بتواند کاربر را به علت ارزشی که تولید کرده به مشتری تبدیل کند بازاریابی محتوا محسوب میشود.
اما تبلیغات و روشهای بازاریابی سنتی تعامل محور نیستند. در واقع در تبلیغات به خصوص در شیوه سنتی هیچ اطلاعات مفیدی در اختیار کاربر قرار نمیگیرد و کاربر با تبلیغات مختلف بمباران میشود. شما در تبلیغات افراد را از وجود برندتان با خبر میکنید ولی در بازاریابی محتوا میتوانید از مشتریانی که دارید محافظت کنید.
تبلیغات اصولا پر هزینه است. ولی در بازاریابی محتوا در اکثر مواقع هر کسب و کاری محتوای خود را در رسانهها و شبکههای اجتماعی خود منتشر میکند. به همین دلیل اینکار هزینه بالایی ندارد.
این نوع از بازاریابی با اطلاعات سر و کار دارد و کسبوکار یا برند میکوشد با به اشتراک گذاری مطالب آموزشی، سرگرم کننده یا آگاهیبخش، به خوانندگان کمک کوچکی کند. نتیجهٔ این کار میتواند در قالب تغییر رفتار مخاطبان و یا آنگونه که بازاریابان مایلند، به شکل تصمیمگیری برای خرید خود را نشان دهد. در حقیقت در این نوع بازاریابی، مردم را به خرید مجبور نمیکنیم؛ بلکه به آنها کمک میکنیم تا بهترین تصمیم را بگیرند و شاید بهترین تصمیم آنها در این میان، خریداری از ما باشد.
به تعریفی که «مؤسسهی بازاریابی محتوایی» (Content Marketing Institute) ارائه داده است، توجه کنید:
«هدف این شیوه از بازاریابی، جذب و نگهداری مشتریان بهوسیله تولید و سازماندهی محتوای ارزشمند و مناسب به نیتِ تغییر یا تقویت رفتار مشتری است. این نوع بازاریابی، فرایندی مستمر است که در راهبرد کلی بازاریابی شما به بهترین نحو جای میگیرد و بر مالکیت رسانه متمرکز است نه اجارهٔ آن.»
در سال 2016، تعداد اندکی از کسبوکارها به نیروی معجزهآسای کانتنت مارکتینگ تردید داشتند؛ اما واقعیت آن است که تنها معدودی از شرکتها از این نوع بازاریابی، با مهارت و تخصصی که واقعا نیازمند آن است، بهره میگیرند. این راهنما، به شما نشان خواهد داد که چگونه میتوانید برند خود را پیروزمندانه تبلیغ و ترویج کنید و مشتریان باکیفیتتری دریافت کنید و روابط میان خود و مشتری را از این طریق ارتقا دهید.
مقاله پیشنهادی : تقویم محتوا چه کمکی به کسب و کار می کند؟
جو پولیتزی طی چند سال اخیر در کتابها و سخنرانیهای خود، همواره تعریف یکسانی را از بازاریابی محتوا (یا به قولی: بازاریابی محتوایی) ارائه کرده است (مثلاً در کتاب بازاریابی محتوایی):
بازاریابی محتوا فرایندی در کسب و کار است که به تولید محتوای گیرا و مجابکننده و توزیع آن
برای جلب توجه، جذب و درگیرکردن یک گروه مشخص هدف از مخاطبان،
با هدف برانگیختن اقدامهای سودآور در مشتریان میپردازد.
دَمیَن رایان هم در کتاب Understanding Digital Marketing خود که با همکاری گروهی از مولفان صاحبنظر در این حوزه تنظیم شده، توضیحات زیر را در زمینهی بازاریابی محتوایی ارائه میدهد:
بازاریابی محتوا با ارضاء سریع و لحظهای نیاز به اطلاعات در مشتریان بالقوه، برای آنها ارزش میآفریند.
بازاریابی محتوا، مشتریان بالقوه را بدون فشار برای خرید، [با محصول] جذب و درگیر (Engage) میکند.
بازدهی سرمایه برای کانتنت مارکتینگ میتواند بسیار شگفتانگیز باشد. این بازگشت سرمایه شما را قادر میسازد تا محتوایی تکمیلی برای بازاریابی در شبکههای اجتماعی فراهم کنید و با تولید محتوای مطلوب روی وبسایت، به رتبهی خوبی در موتورهای جستوجو دست یابید و سئوی خود را تقویت کنید. در واقع، بسیاری از شرکتها باید حجم عظیمی از تلاشهای سئوی خود را بر تولید مطالب با ارزش متمرکز کنند.
راههای زیادی برای اجرای بازاریابی محتوایی وجود دارد. اینکه میخواهید از کدام استفاده کنید، به استراتژی شما یا سازمانتان مربوط است. در قسمت پایین به ۵ روش معمول آن اشاره میکنیم.
اینکه بیش از ۳/۵ میلیارد نفر از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، کانتنت مارکتینگ از طریق شبکههای اجتماعی را به خوبی توجیه میکند. پلتفرمهای زیادی برای اجرای این روش بازاریابی وجود دارند از جمله اینستاگرام، لینکدین، یوتیوب، تلگرام و غیره. این پلتفرمها برای شما شرایطی را فراهم میکنند که بتوانید کانتنتهای متنی، تصویری و ویدیویی تولید کنید و آنها را با مخاطبانتان به اشتراک بگذارید. برای مثال یکی از موسسههایی که در شبکههای اجتماعی بسیار فعال است و مطالب خوبی در اختیار مخاطبانش قرار میدهد، پیج car.ir است.
کانتنت مارکتینگ از راه تولید اینفوگرافیک میتواند بسیار موثر باشد. با این روش تولید محتوا میتوانید کسانی را که به دنبال اطلاعات جمع و جور میگردند (که این روزها تعدادشان به شدت رو به افزایش است) به خود جذب کنید. یکی از بهترین نمونههای فارسی در این زمینه تکراسا است. به هر کدام از اکانتهای آن در هر شبکهٔ اجتماعی سر بزنید میتوانید انواع و اقسام اینفوگرافیکها را مشاهده کنید.
قسمت بلاگ هر وبسایتی راه خوبی برای نشان دادن حسن نیتتان به مخاطب است. در اختیار قرار دادن اطلاعاتی که دستیابی به آنها شاید برای مخاطب کمی سخت باشد بهترین راهی است که میتوانید در او اعتماد ایجاد کنید و با پاسخ دادن به پرسشهای مخاطب میتوانید او را به خود نزدیک کنید.
بلاگهای ایرانی و خارجی زیادی وجود دارند که این ارتباط را با مخاطب ساختهاند؛ مانند هاباسپات، نوین و بکلینکو. این اعتماد در سطح اعتماد به مطالب بلاگ نمیماند، بلکه نام شما را در ذهن مخاطب حفظ میکند (اصطلاحا به آن top of mind میگویند) و باعث میشود هنگام نیاز به محصول یا خدمات شما، نامتان را به خاطر بیاورد.
بله، پادکستها هم به نوعی کانتنت هستند و خبر خوب این است که این روزها طرفداران زیادی پیدا کردهاند. بسیاری از کسبوکارها امروزه پادکست را به عنوان یکی از کانالهای بازاریابی محتوایی خود در نظر گرفتهاند. با استفاده از این روش میتوانید اطلاعاتی را که میخواهید به مخاطبتان بدهید، در گوشش زمزمه کنید و شریک لحظات فراغت آنها باشید. برای مثال پادکستهای dmboard و .. میتوانند نمونههای خوبی باشند.
حتما این جمله را زیاد شنیدهاید که یک تصویر به اندازهٔ هزار کلمه ارزش دارد. این جمله را هم از ما بپذیرید که یک ویدیو گاهی به اندازهٔ هزار تصویر میارزد. با توجه به جذابیت بصری و شنوایی که ویدیوها میتوانند داشته باشند، میتوانند مخاطب را بیشتر از متن یا تصویر هیجانزده کنند. از برندهایی که در ساخت ویدیو بسیار خوب عمل کردهاند میتوان به بنز و bmw اشاره کرد.
شما برای بهبود سئو، کارهای زیادی میتوانید انجام دهید، اما برای افزایش قدرت سئوی وبسایت شما، هیچچیز بهتر از تولید محتوا نیست و کاملا هم درست است. کانتنت به بیان ساده، یعنی اطلاعات. هدف گوگل این است که متناسبترین و با کیفیتترین اطلاعات را با جستوجوهای کاربران تطبیق دهد. اما اگر مطلبی با چنین ویژگیهایی تولید و توزیع نکنید، شانسی برای رتبهیابی نخواهید داشت و از چشم کاربران دور خواهید ماند.
نیل پاتل (Neil Patel)، که پیشتر در مطلب دیجیتال مارکتینگ چیست از او شنیده بودیم، ارتباط میان بازاریابی محتوایی و سئو را چنین توضیح میدهد:
«سئو نیازمند محتواست. کانتنت مارکتینگ هم یعنی محتوا. سئو بدون کانتنت معنی ندارد. شما نیازمند واژگان، نوشتارها، مطالب و کلیدواژهها هستید. میدانم که خیلی کلیشهای شده است، اما باید بگویم: محتوا، سلطان است (Content Is King).»
شما در موتورهای جستجو، به خاطر واژگان مشخصی که در مطالب نوشتاری خود دارید، رتبه کسب میکنید. مطالب بیشتر به معنی کلمات کلیدی بیشتر است؛ بدینترتیب، فرصت بیشتری برای رتبهیابی در گوگل پیدا میکنید. از این روست که برای بازاریابی تولید محتوای موفق، پژوهشِ کلیدواژهها از اهمیت اساسی برخوردار است.
دیگر عامل مهم در بهبود سئو، دریافت لینک است. هنگامی که وبسایتهای دیگر به سایت شما لینک میدهند، گوگل شما را به عنوان منبعی معتبر به شمار آورده و در نتیجه آن را در رتبهبندی لحاظ میکند.
دیگر اینکه، گوگل وبسایتها و منابعی را ترجیح میدهد که پیوسته بهروزرسانی میشوند. از این رو، وقتی به شکلی مرتب محتوا منتشر کنید، وبسایت شما رتبه بالاتری کسب خواهد کرد. از سوی دیگر، اگر از انتشار مطالبتان دست بکشید، گوگل چنین میپندارد که وبسایت شما تعطیل و غیرفعال است و از این رو، رتبهی شما را کاهش میدهد تا از دسترسی مردم به محتوای دستِ چندم جلوگیری کند.
مقاله پیشنهادی : بازاریابی شبکه های اجتماعی چیست؟
اگر بر این باورید که تولید محتوا صرفا راهی برای جذب مشتریان آینده است، کاملا در اشتباه هستید. یک استراتژی کانتنت مارکتینگ خوب شامل منابعی برای مشتریان موجود نیز میشود؛ از جمله:
اینترنت موانعی را که در گذشته مانع از رسیدن صدای کسبوکارها به مشتریانِ هدف میشد، از میان برده است. در گذشته، تبلیغ کردن در تلویزیون دشوار یا بسیار گران قیمت بود؛ اما اکنون میتوانید یک ویدئو را به راحتی روی یوتیوب یا اینستاگرام بارگذاری کنید و پیام خود را به رایگان به میلیونها نفر در کرهی زمین برسانید. همین موضوع در مورد اخبار و آگهیها نیز صادق است. امروزه برای برقراری ارتباط با مشتریان و هواداران خود به مدیر روابط عمومی نیازی ندارید.
پستهای وبلاگی جای روزنامهها را گرفتهاند. لایو اینستاگرام جایگزین کنفرانسهای خبری سنتی شده است. همهی آنچه برای روابط عمومی نیاز دارید، زیر انگشتان دستتان به صورت رایگان قرار دارد!
با بهرهمندی از یک راهبرد بازاریابی محتوایی نیرومند، کسبوکارها میتوانند فرایند جلب مشتری را با فراهم آوردن محتوایی که نیازهای مخاطب را در هر مرحله از فرایند کسبوکار تأمین کند، بهبود بخشند.
بازاریابان سنتی، پیشتر قابلیت این شیوه از مارکتینگ را زیر سؤال میبردند، اما اکنون به تاثیرگذاری آن پی بردهاند و به جای نقد آن، تلاش خود را بر چگونگی اجرای آن متمرکز کردهاند. اما آنچه در کانتنت مارکتینگ اهمیت دارد این است که کانتنت باید قابل بازاریابی باشد تا امور بهدرستی پیش برود؛ محتوای ضعیف تاثیری منفی بر اعتبار کسبوکار خواهد داشت و چه بسا کارکردی وارونه پیدا کند. باید ببینید که آیا مطلب شما از دیگر مطالب متمایز خواهد شد؟ آیا سودآوری در پی خواهد داشت؟
سه نکتهی زیر، به شما کمک میکند تا با تولید محتوایی هوشمند، سرنخها را به فروش تبدیل کنید:
چه کسانی به احتمال زیاد به مشتریان شما تبدیل خواهند شد؟ هدف این است که محتوایی تولید کنید که مردم مایلند دریافت کنند و به هیچ وجه رویکرد بازاریابی مستقیم ندارد.
با طرح چنین پرسشهایی کار را آغاز کنید:
با پاسخگویی به این پرسشها، میتوانید اطلاعاتی در مورد مشتریانِ بالقوهی خود کسب کنید؛ اطلاعاتی که شیوهی تولید کانتنت را برای آنها تسهیل میکند. جستوجوی پاسخهایی هوشمندانه برای این پرسشها، هدفگیری شما را برای شخصیسازی محتوا و نزدیکتر ساختن شخصیتها به تصمیم خرید، بهبود میبخشد.
تیم فروش یا مدیران حسابهای مشتریان، بهتر از هر کس دیگری از چند و چون کمبودها و نقاط درد مشتریان شما آگاهاند. شاید زمان آن رسیده که با آنها خصوصی دیدار کنید و در این مورد اندکی بیاموزید. برای اینکه سرنخها را به طور کارآمد به مجرای فروش سوق دهید، باید زبانشان را بدانید. محصول یا خدمت شما چه چیزی دارد که آنها را جذب میکند؟ کدام مشکلشان را رفع میکند؟
دلیل اهمیت شناسایی نقطهی درد برای موفقیت بازاریابی شما این است که میتواند مشتریان عادی را از مشتریان صحیح متمایز کند. باید مطمئن باشید که مشتریانِ هدف شما مشتریانی هستند که کسبوکار شما میتواند راهکاری مناسب به آنها ارائه کند.
چرا این مسئله اینقدر مهم است؟ خُب روشن است؛ چون مشتریان راضی مسلما هرگز به اعتبار کسبوکارها آسیب نمیزنند و تأمین رضایت آنها همواره باید اولویت نخست شما و کسبوکارتان باشد.
شما باید کانتنتی تولید کنید که وقتی حضور ندارید سخنگوی شما باشد؛ منابعی متمایز که آنقدر قوی هستند که پرسشهای مخاطبان را به سرعت و سهولت پاسخ میگویند. شما باید از محتوای خود برای ترسیم تصویری از راهکارهای راهبردی بهره بگیرید؛ راهکارهایی هوشمندانه که مخاطبان برای کاهش نقاط درد خود به آن نیاز دارند.
به عنوان یک ارائهدهندهی راهکار با فراهم آوردن محتوایی صحیح و راهگشا قادر خواهید بود رابطهای ارزشمند با مشتریانِ بالقوه برقرار کنید. اینگونه نه تنها میتوانید خود را از سایر رقبا متمایز کنید، بلکه خواهید توانست تا در محبوبترین جایگاه ممکن قرار بگیرید.
با بهرهمندی از بینشی که برای هدایت محتوای آتی به دست آوردهاید، در خواهید یافت که زمان و نیرویی که برای تولید محتوا صرف میکنید، سرانجام به سود شما تمام خواهد شد. اما همواره توجه داشته باشید که باید حتما از رویکردهایی استفاده کنید که هدفشان صرفا تبلیغ ارزشهای محصول یا خدمات نباشد. بنابراین، بیشتر به آموزش بیندیشید نه فروش.
هرچه بیشتر به مخاطب خود راهنمایی و کمک کنید، احتمال اینکه در آینده به وبسایت شما بازگردد و در نهایت به مشتری تبدیل شود بیشتر خواهد بود.