به نام خدا
این پست را برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده
تو ماه پنجم( مرداد ماه) از چالش کتابخوانی طاقچه رفتیم سراغ کتاب های پیشنهادی بقیه آدم ها
و این سری برعکس دفعه های قبلی دست مون بیش تر از همیشه باز بود برای انتخاب کتاب و حداقل بالای 100 عنوان کتاب تو چالش موجود بود که به نظر من این همه تنوع کتاب زیاد جالب نیست و نهایتا 10 یا 20 عنوان کافیه ولی خب اینم یک سبک جدید و باحال دیگست
از بین این همه کتاب من رفتم سراغ کتاب مرشد و مارگاریتا
مرشد ومارگاریتا یک کتاب معاصر روسی نوشته میخائیل بولگاکف هستش
زمان انتشار این کتاب استالین ، رهبر شوروری با انتشار این کتاب مخالفت کرد و برعکس این مخالفت ها این کتاب با استقبال کم نظیر مواجه شد داخل روسیه........
اواخر ماه واقعا نشد زیاد توجه مو به کتاب جلب کنم به خاطر امتحانات ترم تابستون .......
فضا سازی کتاب به شدت فوق العادست و شما می تونید کتاب رو باهاش زندگی بکنید ، چون واقعا تصویر سازی راحته تو کتاب
حال و فضای کتاب یک تم دارکه و وقتی کتاب رو مخصوصا اگه با صدای فوق العاده حامد فعال گوش بکنید ، دیگه اون وایب دارکش شما رو تسخیر می کنه
داستان کتاب رو باید با صبر خوند و هر چی جلو میره جالب تر میشه
اصولا همه شاهکار های دنیا این جوری هستن ریتم کندی دارن ولی به یکباره می بینید که نمی تونید کتاب رو زمین بذارید
همون جوری هم که تو مقدمه اشاره شد زیاد نشد این سری کتاب رو با دقت جلو ببرم به خاطر پر بودن وحشتناک برنامه ها ...
در کل حتما توصیه میشه کتاب رو بخونید ، به روسیه زمان شوروی سفر می کنید ، با حیله و دو رویی انسان زمینی بیش تر آشنا می شید و در در نهایت از داستان دارک فوق العادش لذت می برید
بریده هایی از کتاب :
عاشق واقعی كسی است كه در سرنوشت معشوقش شريك باشد
زبان آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند، ولی چشمها، هرگز
«واقعآ حيف شد! ولی سؤالی كه ناراحتم كرده اين است كه اگر خدا نباشد، چه كسی حاكم بر سرنوشت انسان است و به جهان نظم میدهد؟» بزدومنی با عصبانيت در پاسخ اين سؤال كاملا بیمعنی گفت: «انسان خودش بر سرنوشت خودش حاكم است.» خارجی به آرامی جواب داد: «ببخشيد، ولی برای آنكه بتوان حاكم بود بايد حداقل برای دوره معقولی از آينده، برنامه دقيقی در دست داشت. پس جسارتآ میپرسم كه انسان چطور میتواند بر سرنوشت خود حاكم باشد در حاليكه نه تنها قادر به تدوين برنامهای برای مدتی به كوتاهی مثلا هزار سال نيست بلكه حتی قدرت پيشبينی سرنوشت فردای خود را هم ندارد؟»
«بگو ببينم، چرا هميشه تعبير «انسان نيك» را به كار میگيری؟ آيا همه را به همين عنوان خطاب میكنی؟» زندانی گفت: «بله، همه را، روی زمين انسان شروری وجود ندارد.»
1402.5.31