به نام خدا
از اواسط زمستون رد شدیم و فصل ها مثل ساعت ، ماه ها مثل دقیقه و روز ها مثل ثانیه میگذرن به همین زودی داره زمان میگذره موضوع این ماه ، چالش کتابخوانی طاقچه ، درباره عشق هست
معمولا انسانها سخنان و یا آنچه را که در واقعیت اتفاق میافتد را خیلی راحتتر فراموش میکنند اما معمولا احساسات قلبی ماندگارتر و فراموشنشدنیتر هستند.
عشق شاید قشنگ ترین پدیده بشری باشه آدمی که تو زندگی عشق نداشته باشه یک آدم افسردهست عشق میتونه به آدم باشه عشق می تونه به شغل عشق میتونه به خودت باشه بله حتی عشق به خود آدم باعث شاداب شدن زندگی میشه عشق میتونه به کالای خاص باشه مثل یک کلکسیونر عشق میتونه به خیلی چیز ها باشه و لزوما عشق بین دو انسان مد نظر نیست تو این ماه یاد گرفتم که چجوری عاشق باشیم یاد گرفتیم که قوانین عشق چیه از بین کتاب های موجود من تصمیم گرفتم که کتاب کوتاه « مصائب عشق » رو بخونم
این کتاب نوشته آلن دوباتن هستش ، این کتاب به ما یاد میده که نباید سر خود مونو شیره بمالیم و باید با حقایق موجود و غم های خود مون رو راست باشیم و به اونا آگاه باشیم
گرچه صرفاً داشتن آگاهی مشکل را حل نمیکند، اما حداقل مشکلات را مشخص میکند، حس انزوا و رنج را کم میکند و باعث میشود تا بپذیرید که بعضی از غصهها کاملاً طبیعی هستند.
این کتاب مناسب همه هستش به خاطر این که همه ما با مفهوم عشق ، تو زندگی سر و کار داریم
بخش هایی از کتاب :
ما انسانها مستعد فراموش کردن انواع لطمهها هستیم. فقط بدرفتاری نیست که به دیگران آسیب میزند. با مهربانی هم میتوانیم خیلی راحت ـ و احتمالاً با شدت بیشتر ـ به دیگری لطمه بزنیم و عمر او را در وصلتی است که از ابتدا میدانستیم به آن تعهدی نداریم تلف کنیم. یکی از نشانههای بلوغ صحیح تشخیص تفاوت بین خوب به نظر رسیدن و خوب بودن است. برای خوب بودن گاهی لازم است رفتارهایی در قبال معشوقمان بکنیم که برای مقطعی خشمگین یا حتا شوکهاش کند. کسی واقعاً مهربان است که شهامت آن را داشته باشد که منفور واقع شود. آدمی که میخواهد به هر قیمتی خوب به نظر برسد به لحاظ روانی دارای شخصیت آرام اما به طرز عجیبی جفاکار است. ما در برابر کسی که دیگر عاشقش نیستیم اخلاقاً موظفیم که تمام امیدهایش را از بین ببریم و بگذاریم از ما متنفر شود، و مطمئن باشیم که تاب خشم او را خواهیم داشت. مهربانی واقعی همین است.
ازدواج کنی پشیمان میشوی؛ ازدواج نکنی باز هم پیشمان میشوی؛ ازدواج کنی یا نکنی، در هر حال پیشمان میشوی. به مسخره بودن دنیا بخندی، پیشمان میشوی؛ به حالش گریه کنی، باز هم پیشمان میشوی؛ به مسخره بودن دنیال بخندی یا به حالش گریه کنی، در هر دو صورت پیشمان میشوی. طالب زن بشوی، پیشمان میشوی؛ طالب زن نشوی، باز هم پیشمان میشوی... خودت را دار بزنی، پیشمان میشوی؛ خودت را دار نزنی، باز هم پیشمان میشوی؛ خودت را دار بزنی یا دار نزنی، در هر حال پیشمان میشوی؛ چه خودت را دار بزنی چه نزنی، در هر دو صورت پیشمان میشوی. بزرگوار، این است جان کلام فلسفه.
پ.ن : چند وقتیه انگیزه و احساس کتاب خوندن به صورت حرفه ای تو من خاموش شده ، امید وارم بتونم مثل ماه های اولیخ چالش با دقت بیش تری ادامه بدم
1402.11.30