به نام خدا
تماس فرت
در این گزارش به سراغ شغل راننده تاکسی می روم.قربان عده ای از راننده ها در مکانی به نام آژانس مشغول بازی شطرنج هستند و زیاد مشتری ندارند.عده ی دیگری از راننده ها در سطح شهر مستقر هستند که وابسته به آژانس نیستند و به آن ها تاکسی اینترنتی می گویند که بازار کارشان بهتر از آژانس هست.راننده های آژانس معتقد هستند که این تاکسی ها امن نیستند و مردم همچنان به آژانس زنگ می زنند که در واقعیت چیز دیگری است.قربان تقاضا برای راننده ی اینترنتی شدن بسیار بالاست و عده ی کثیری از جوانان مشغول این کار هستند.اما دسته ی اخری از راننده ها هم هست که نه در آژانس کار می کنند و نه تاکسی اینترنتی هستند.این راننده ها در همه جا شهر هستند و همیشه هم مسافر دارند.راننده های آژانس معمولا سن بالا هستند و با هم خاطره بازی می کنند.رانندگان اینترنتی معمولا موسیقی گوش می دهند.اما راننده های پراکنده در سطح شهر بلافاصله بعد از نشستن مسافر شروع به سخنرانی و تحلیل مسائل روز می کنند.بنده برای تحقیق بیشتر سوار یکی از این تاکسی ها شدم و گفتم چه خبر؟حجم اطلاعاتی که دریافت کردم در حد یک استاد دانشگاه بود که بعد از آنالیز کردن و راستی آزمایی اطلاعات متوجه شدم این چنین نیست.اما میان صحبت های راننده حرفی جالب بود که مدام میگفت کار خودشونه.بارها سوال پرسیدم خودشون یعنی کی؟چپ چپ نگاه کرد و گفت برو.خودتی.تو هم از خودشونی.
واقعا نمیدانستم چه کسی منظورش است ولی مطمئنم منظورش از خودت هم از خودشونی،آدم فضایی ها نبود.در ادامه راننده به موضوع بی ارزش شدن پول ملی پرداخت.راننده با قاطعیت می گفت نباید ریال نگه داشت و باید تبدیل به دلار کرد.من هم بلافاصله به میدان فردوسی رفتم و تمام پولی که از سیاره آورده بودم را دلار خریدم که نمیدانم چه شد ولی فردا صبح قیمت دلار ریزش کرد و راننده های تاکسی گفتند دلار نصف می شود.من هم از ترس از دست دادن سرمایه تمام پولم را ریال گرفتم.دو روز بعد باز هم نفمیدم چه شد که دلار از قیمت خرید من هم بالاتر رفت و مجدد ارزش پولم کم شد.قربان در آخرین مرحله با مشورت با یک از راننده های خط سید خندان وارد بورس شدم.گزارش بعدی در مورد بازار سهام است که الان در راه احراز هویت هستم.امیدوارم احراز هویت به خیر بگذرد تا ارزش پولمان کمتر نشود و در بورس رشد کند.تا گزارش فعلا.تماس فرت.