آیدا
آیدا
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

جای خالیه تو

طوبا خانم که فوت کرد، «همه» گفتند چهلم نشده حسین آقا می‌رود یک زن دیگر می‌گیرد.سه ماه گذشت ولی حسین آقا به جای اینکه برود یک زن دیگر بگیرد، هر پنچشنبه می‌رفت سر خاک.

ماه چهارم خواهرش آستین زد بالا که داداش تنهاست و خواهر برادرها سرگرم زندگی خودشان هستند، خیلی نمی‌رسند که به او برسند. طلعت خانم را نشان کرد و در یک مهمانی نشان حسین آقا داد. حسین آقا که برآشفت، «همه» گفتند یکی دیگر که بیاید جای خالی زنش پر می‌شود. حسین آقا داد زد جای خالی زنم را هیچ زنی نمی‌تواند پر کند. توی اتاق رفت و در را به هم کوبید. «همه» گفتند یک مدتی تنها باشد مجبور می‌شود جای خالی ،زنش را پر کند. مرد زن می‌خواهد.

حسین آقا ولی هر پنچشنبه می‌رفت سر خاک. سال زنش هم گذشت ولی حسین آقا زن نگرفت. «همه» گفتند امسال دیگر حسین آقا زن می‌گیرد. سال دوم و سوم هم گذشت ولی حسین آقا زن نگرفت.هر وقت یکی پیشنهاد می‌داد حسین آقا زن بگیرد، حسین آقا میگفت آن موقع که بچه‌ها احتیاج داشتند این کار را نکردم، حالا دیگر از آب و گل درامدند. حرفی از احتیاج خودش نمیزد، دختر ها را شوهر داد و پسرا هم زن، اما وعده پنجشنبه ها سر جایش بود «همه» گفتند دیگر کسی توی خانه نمانده بچه ها هم رفتند، دیگر امسال وقتش است، جای خالیه طوبا خانم را پر کند. حسین آقا ولی سمعک لازم شده بود و حرف های همه را نمی‌شنید.

دیروز حسین آقا مرد. توی وسایلش دنبال یک چیزی می‌گشتند چشمشان افتاد به یک کتاب خطی قدیمی روی طاقچه، دخترش گفت خط باباست، اول صفحه نوشته بود:

«هر چیزی که مال تو باشد خوب است، حتی اگر جای خالی «تو» باشد، آخر جای خالی توی دل مثل سوراخ توی دیوار نیست که با یک مشت کاهگل پر شود. هزار نفر هم بروند و بیایند آن دل دیگر هیچ وقت دل نمی‌شود.»

مرد زنحسین زنزن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید