_هی! الان اینجایی؟ صدامو میشنوی؟کیمیا،کجایی؟ کیمیا؟
+نِ... نمیدونم! تو کی هستی؟ با من چی کار داری؟ قبلاً جایی دیدمت؟آخه خیلی آشنایی!
_البته که دیدیم! من...
+من باید برم.یکی باهام کار داره.
_نه،نرو! اون «گذشتهی» توئه که داره صدات میکنه،به حرفش گوش نکن،پیش من بمون!
+اون داره دستم رو میکشه،چی کار کنم؟
_دستت رو بده به من! زود باش!
+ولی من تو رو نمیشناسم!
_من «حالم» بهم اعتماد کن!
+ باشه!
_آفرین،آفرین!
+ چقدر بغلت گرمه،حال!
_آره همیشه توی بغل حال بودن بهتره!
+از کجا میدونستی من اینجام؟
_«آینده» امروز بهم گفت که تو رو تضمین نمیکنه چون گذشته اسیرت کرده و کاری از دست اون برنمیاد!
+ممنونم که من رو اوردی پیش خودت!
_نیازی به تشکر نیست! ...همونطور که همه ترجیح میدن حال رو دریابن،حال هم دوست داره همه رو بغل کنه،همه!
+دوستت دارم حالِ قشنگم!
_منم دوستت دارم عزیز دلم!
:))