کیمیا خاتون(شاید یه آدم)
کیمیا خاتون(شاید یه آدم)
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

حال

:)
:)


_هی! الان اینجایی؟ صدامو می‌شنوی؟کیمیا،کجایی؟ کیمیا؟

+نِ... نمی‌دونم! تو کی هستی؟ با من چی کار داری؟ قبلاً جایی دیدمت؟آخه خیلی آشنایی!

_البته که دیدیم! من...

+من باید برم.یکی باهام کار داره.

_نه،نرو! اون «گذشته‌ی» توئه که داره صدات می‌کنه،به حرفش گوش نکن،پیش من بمون!

+اون داره دستم رو می‌کشه،چی کار کنم؟

_دستت رو بده به من! زود باش!

+ولی من تو رو نمی‌شناسم!

_من «حالم» بهم اعتماد کن!

+ باشه!

_آفرین،آفرین!



+ چقدر بغلت گرمه،حال!

_آره همیشه توی بغل حال بودن بهتره!

+از کجا می‌دونستی من اینجام؟

_«آینده» امروز بهم گفت که تو رو تضمین نمی‌کنه چون گذشته اسیرت کرده و کاری از دست اون برنمیاد!

+ممنونم که من رو اوردی پیش خودت!

_نیازی به تشکر نیست! ...همون‌طور که همه ترجیح می‌دن حال رو دریابن،حال هم دوست داره همه رو بغل کنه،همه!

+دوستت دارم حالِ قشنگم!

_منم دوستت دارم عزیز دلم!



:))




حال
وجود مرا حسی به نام «شادی» فراگرفته است...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید