سیما هاشمی
سیما هاشمی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

لیگ پرشین و طراوت و من (قسمت سوم)

پرشین و طراوت و من (قسمت سوم)

سال 97 تعداد روز های لیگ 8 روز شد وباز از دو روز قبل و تا 2روز بعد از آن بچه ها بودند . قبل از لیگ با مشکلاتی که سال قبل از آن ،داشتیم و تجربیاتی که به دست آورده بودیم از یک ماه قبل لیست غذا ها (با توجه به سال های قبل و علاقه بچه ها) آماده سازی مواد را شروع کردیم البته به علت کم بودن فریزر این آماده سازی تا حدی انجام شد.

از چند ماه قبل منقل برای کباب هم پیدا کرده بودیم به همین خاطر جوجه کباب هم به لیست غذا ها اضافه شده بود. حالادیگه قرار شده بود که به بچه های خونه های تهران همینطور به داورها و دست اندرکاران زمین بازی هم غذا داده شود. برنامه به صورتی بود که تمام وعده های غذایی پلو باشد ؛ در هر وعده نوشابه یا دوغ و سالاد یا ماست هم بود. صبحانه ها هم یک روز در میان تخم مرغ و بعضی از روزها همراه با سیب زمینی با پنیر و گوجه و خیاریا روزهایی کره و مربا یا کره و حلواارده و باز هم حجم زیادی مربا برای صبحانه از قبل آماده شد . غذا هایی مانند لوبیا پلو چلو جوجه و قورمه سبزی و قیمه زرشک پلو با مرغ را بیشتر دوست داشتند . برای عصرانه هم شیر و میوه و کاپ کیک (دستپخت خانم ها)و لقمه نان و پنیر یا کره مربا درست می شد . هر روز در عمل 2تا وانت برای بردن غذاها در هر وعده باید می آمد که یکی از اعضا هماهنگی آن را به عهده گرفته بود. چون تابستان و هوا گرم بود حتما باید سالاد ها در یخدان گذاشته می شد تا گرما خرابش نکند . برگرداندن آن تعداد یخدان هم برای وعده بعدی باز نیاز به داوطلب داشت که خوشبختانه داوطلبین بخوبی همکاری می کردند . غذاها بلافاصله بعد از کشیدن ارسال می شد به همین خاطر سرد نمی شد .

از چند هفته قبل داوطلبین نامنویسی می کردند هم برای نظارت برکار نو جوانان که سالاد و لقمه ها را آماده می کردند و هم برای کمک در آماده سازی و پخت غذا ها برای درک بیشتر حجم و بزرگی کار کافیه به یک مهمانی حدود 15تا 20 نفره در خانه فکر کنید که از چد روز قبل برایش تدارک دیده می شود حالا این مهمانی ما برای کودکان و نوجوانان و جوانان ما بود با تعدادی حدود 380 نفر آن هم صبحانه و ناهار و عصرانه و شام و برای 12 روز حجم کار زیاد بود ولی چون عشق همراهش بود رضایت به همراه می آورد. تازه همراه این کارها ی تهیه غذا ،تمام سعیمان را می کردیم که خودمان را به دیدن مسابقات برسانیم چون فرزندانمان غیر از غذای جسم نیاز به غذای روح و تشویق داشتند .

چه زیبا بود زمانی که این کوچک مردان بزرگ بعد از باخت تیمی به بچه های آن تیم دلداری می دادند و آنها را تشویق می کردند.

یکی از روز های جوجه کباب قرار بود 480 سیخ جوجه کباب درست کنیم (بچه های تهران بیشتر بودند) از صبح شروع کردیم به کباب کردن جوجه ها و مدام داوطلبین کنار منقل عوض می شدند که تحمل گرما را بیاورند و مریض نشوند . این را هم بگم که بعد از ارسال ناهار، نوجوانان و مادران داوطلبان یک غذای سرپایی می خوردند مشغول مرحله بعدی کار می شدند و این شامل کسانی می شد که از 7صبح تا 8شب بودند. تعدادی از داوطلبین فقط یک شیفت در روز همکاری می کردند ولی در طول لیگ چند روزی می آمدند.

بعد از ارسال وعده شام خانم ها مشغول تمیزکاری می شدند و من و چند نفر دیگر مواد لازم برای روز بعد را از انبار بیرون می گذاشتیم.

از کارهای دیگری که در زمان لیگ انجام می شد خرید روزانه مواد سالاد و نان و ماست و ... بود که نیاز به چند داوطلب داشت.

دو روز آخر بعد از پایان مسابقات برای بچه ها که با اتوبوس و قطار و... به شهرشان بر میگشتند غذای تو راه را می دادیم که اکثرا برای راحتی خوردن ساندویچ بود و اینکه به موقع غذای هر کدام از تیم ها و شهرها به دستشان برسد هم برنامه خودش را داشت.

ادامه دارد

کودک کارجمعیت امام علی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید