سیما هاشمی
سیما هاشمی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

هنرو ریاضی


رضایی پای تخته ، مثل همیشه که آقای علی اکبری پا به کلاس می گذاشت .

باز بچه ها لبخند به لب و زیر چشمی نگاه کردند و همین حرف را آنها هم زیر لبی گفتند.

آقای علی اکبری دبیر تمام دروس ریاضی پایه سوم متوسطه اول بود و چون وقت برای دروس ریاضی کم بود ساعت های نقاشی و خط را هم به او داده بودند که باز ریاضی کار کند (بچه ها فقط به ریاضی نیاز داشتند نه نقاشی و خط).

رضایی ریاضیش خیلی خوب بود و تمام نمرات ریاضی را بیست می گرفت. تمام تمرین هارا بخوبی حل می کرد و در کلاس او پای تخته تمرین ها را حل و دبیر پشت میز استراحت می کرد. و فقط زمان درس دادن پای تخته می رفت.

خط و نقاشی هم فقط امتحان گرفته می شد، که رضایی در این دو مورد اصلا استعداد نداشت.

زمان امتحان نهایی رسید و در سالن امتحان فقط بچه ها بودند ، امتحان خط و بعد نقاشی بود.

جاوید درس های هنریش خیلی خوب بود. روی یک برگه خط را نوشت ولی نپسندید و می خواست ورقه را دور بیندازد که رضایی اجازه گرفت که از برگه او استفاده کند و اسمش را روی ورقه نوشت و یک نفس راحت کشید. نقاشی را هم به هر صورتی بود انجام داد و امتحان به پایان رسید.

به عنوان کمک به دبیر برای وارد کردن نمره ها بعد از پایان امتحانات رفت . ورقه های ریاضی را آقای علی اکبری تصحیح کرده بود و نمراتش وارد شد . ولی هم زمان با نمره دادن به برگه های خط و نقاشی نمرات را وارد می کردند . اول دو برگه او را دبیر نمره عالی داد و بعد به برگه های دیگر رسید . حول و ولا به دل رضایی افتاده بود که جاوید نمره خوبی بگیرد دبیر چون ریاضی او خوب نبود و سررشته ای هم از هنر نداشت نمره پایینی داشت می داد که با سعی زیاد رضایی سه نمره بالا رفت .

چون جاوید و رضایی بعد از آن سال به مدارس مختلف رفتند از شرایط زندگی هم خبردار نشدند ولی رضایی سالها بعد نیاز خط خوش را درک کرد به دنبال این هنر رفت.

هنرریاضیتقلبخطنقاشی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید