از شهرستانهای محروم اطراف دزفول خبری رسیده که ما را به مرور تعاریف برخی مفاهیم وامیدارد.
مژگان:
جمع مژه، مویِ پلکِ چشم
و نامی دخترانه، نامِ یک مادر در سالندِ دزفول
بخت:
شانس
آن چه دختران به امیدش با لباس سپید به خانه همسر می روند
کفن:
پارچه ای سپید
قایق نجاتی که جنازه ات را از دست همسر ناسازگار نجات می دهد و به ساحل قبرستان می رساند
تیشه :
ابزاری هلالی شکل و تیز
برای تراشیدن، قطع کردن و شکستن سنگ و چوب و... و بریدن سر زن! آن گاه که جنون خشم یا افیونِ همسرش اقتضا کند
قتل:
سلبِ حق حیات یک انسان و یا روشی برای پاک کردن ننگ!
اما خبر چیست:
چند روز پیش از زادروزِ پیامبر رحمت، بزرگمردی که بر زنده به گور کردن دخترکان تاخت، مژگان، مادری مظلوم، به دست همسر معتاد پیش چشم فرزندانش، با تیشه ای سر بریده شد و به قتل رسید تا چنان که هنوز مرسومِ بخشی از مردمانِ این روزگار است، با کفنی سپید از جهنم زندگی مشترک به آسودگیِ عدم کوچ کند و شکایتِ خود را از این زمانه، به درگاه خدا بَرَد... که گویا هنوز گوش بندگان خدا، شنوای رنج های یک مادر اسیر در خانهای افیون گرفته نیست.
مژگان گشول، مادری خسته از اعتیاد همسر، به خانه پدرش پناه برد اما به قتلگاهش برگردانده شد تا برای فرزندانش مادری کند. فرزندانی که صبح همان روز با بدن غرق در خون مادرشان رو به رو شدند.
قتل های ناموسی که جز ادبیات مگوی مردمانمان بوده در سالهای گذشته به همت فعالین اجتماعی از پستو خانه بیرون آمده و به مطالبه عمومی تبدیل شده است. این معضل شایسته جامعهای که خود را پیرو منش پیامبر (ص) میداند نیست و با عزم عمومی و همت ملی باید تیشه بر ریشه این جهل زد.
به امید آنکه دیگر هیچ دختری با داس و هیچ مادری با تیشه به قتل نرسد.