سلام و وقت بخیر. راستشو بخواید یک روز برای من، این یک آرزوی دست نیافتنی بود که بخوام برای سایتی محتوا بنویسم، حالا بعد از حدود یک سال نوشتن، چه برای سایت های شخصی ای که خودم دارم و چه برای سایت های کارفرما، این آرزو تبدیل به حقیقتی زنده شده.
قبلا وقتی میخواستم یه مقاله رو استارت بزنم و بنویسمش، ممکن بود ساعت ها درگیرش شم؛ حتی روزها. الان خیلی راحت در مسائلی که حتی اطلاعات زیادی رو هم ندارم، با یکی دو ساعت مطالعه کردن، شروع به نوشتن میکنم و تا حدود زیادی با بررسی سورس های انگلیسی زبان، کاملا کارم راه میافته.
خواستم در اولین نوشته ای که درون سایت ویرگول منتشر میکنم، بگم تو این یکسالی که بر من گذشت، خیلی چالش ها پیش اومد که باهاش دست و پنجه نرم کردم، خیلی از سختی هایی که روز به روز به تعدادشون افزوده میشد رو تحمل کردم فقط بخاطر اینکه هدف داشتم.
این رو بهتون بگم، درآمدم هنوز اونقدری نیست که من رو راضی کنه، قطعا همین حرف در آینده نیز صدق میکنه چون انسانها کماگرا هستند، اما با استمراری که دارم میدونم در سال 1400 قطعا میتونم اون هدفی که داشتم و دارم رو بهش برسم.
اوایلی که شروع کردم به کار تولید محتوای متنی بر بستر وبسایت ها، خیلی دلم میخواست سرعت تایپم بره بالا و برای نوشتن حدود یک محتوای هزار کلمه ای که میخواستم تحویل بدم، اینقدر اذیت نشم. همونجور که میدونید برای یک نیروی تولید محتوای متنی که داره برای سایت های بزرگ یا کوچیک کار میکنه، یکی از اساسی ترین چیزها که باید درونش حرفه ای شه، همین کار کردن بر روی سرعت تایپش است.
نمیخوام بگم حالا بعد از گذشت یکسال، سرعت تایپم به پای کسایی که تایپیست حرفه ای هستند میرسه، ولی همین که دیگه بدون نگاه کردن به کیبورد قادر هستم تایپ کنم، خودش برام نعمت بزرگی هست. راستش رو بخواید دارم کیبوردمو عوض میکنم و نمیدونم با این تغیر دقیقا چقدر در تایپ سریعی که داشتم تا یه مدت افت کنم، ولی بازم میگم، خداروشکر که دیگه با دوتا انگشت تایپ نمیکنم.
اوایلی که کار میکردم، مجبور بودم برای ساخت روزمه، برای سایت شخصی خودم بنویسم یا اینکه شروع کنم با حداقل های درآمد به تولید محتوا کردن برای دیگران.
همون اول کار ،میخ خودم رو محکم کوبیدم به روی زمین. تصمیم گرفتم با دریافت مبالغ کم برای کسی کار نکنم ولی بجاش وقت بذارم مطالبی رو برای خودم بنویسم و درون سایت شخصیم منتشر کنم.
یه مدت گذشت و همین کار رو انجام دادم، سعی کردم برای نوشتن استمرار به خرج بدم، برای خودم فداکاری کنم و به خودم اثبات کنم که دقیقا در محل درستی قرار داری و باید پر قدرت بری جلو.
سه ماه گذشت، مهارتم در نوشتن به حدی رسیده بود که میتونستم شروع کنم بدون ایجاد تصویر سازی ای در ذهنم، یک داستان رو بی وقفه بنویسم و یک پایان زیبا بهش بدم.
خب این من رو بیشتر ترغیب کرد به ادامه ی مسیر. کم کم سر کله ی پروژه های خوب هم از راه رسید. حالا که دارم به پشت سرم نگاه میکنم، به این نتیجه رسیدم که خدا زیباترین ها رو برام در مسیرم قرار داده بود.
بعد از اینهمه سعی، کار و تلاش، هر وقت تنها میشم، توی تنهاییام به یاد حرف نوید محمد زاده میافتم، به چینش خدا اعتماد داشته باش. چینش خدا اعتماد کنید و اصلا از مسیرتون دلسرد نشید، تا میتونید نذارید آدمای منفی اطرافتون روی شما تاثیر بذارند و خدای ناکرده شما رو دلسرد کنن.
تا جای ممکن از این افراد دوری کنید، در هر مسیری که قرار دارید قطعا براتون مشکل های فراوانی به وجود میاد، اگه شما انسان بی هدفی باشید سریعا با منفی بافی هایی که اطرافتون شکل میگیره دلسرد و دلزده میشید.
امیدوارم این مقاله واقعا بتونه به اون فردی که در مسیر اصلی خودش هست کمک کنه. امیدوارم با قلمم، حرفم و رفتارم همیشه بتونم عده ای رو امیدوار کنم تا افسرده.
این نکته رو بگم، من فعالیتم رو در این وبسایت سعی میکنم بصورت مجله ای برم جلو، از هر دری سخنی اما به شکلی خاص. میخوام با نوشتن محتوا توی ویرگول سرعت سایتم رو بهبود بدم، این وسطا چهارتا رفیق پیدا کنم و باهاشون بیشتر آشنا شم. شاد و پیروز باشید.