محمد جعفری
محمد جعفری
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

آخرین تار موی

? محسن رنانی

? آخرین تار موی

دوستان هی می‌پرسند چرا در این زمانه بیم‌وامید ساکتی؟ راستش دو مطلب مفصل نوشتم و کنار ‏نهادم. آخر دیگر چه سخنی مانده است با حکومتی که نه گوشی برای شنیدن دارد و نه مهارتی برای ‏دیالوگ؟ دیالوگ را رها کنید، با چهل سال حکمرانی هنوز مهارت سخن گفتن درست با جامعه را هم ‏ندارد. آری چند دهه است که گفتنی‌ها توسط نخبگان فکری و مدنی گفته شده است، اگر می‌توانست، ‏می‌شنید و اگر می‌خواست، گامی‌ برمی‌داشت.‏

و آخر چه می‌توان گفت با نسلی که چهل سال است از حکومت و از روشنفکران فقط حرف شنیده ‏است و امروز تصمیم گرفته است خودش عمل کند. نسلی که قدرتمندانه با یک حرکت، کل صحنه ‏بازی را تغییر داد و همه مرزها و محدودیت‌ها را جابه‌جا کرد و نشان داد که جامعه، همچنان زنده و پویا ‏است و به وقت خودش برگه‌های آسِ خود را  رو می‌کند. و مفتخریم به جامعه‌ای و نسلی که با رونمایی ‏از ظرفیت‌های نهفته‌اش و آشکارسازی امیدهای وجودی‌اش، توانست یک‌شبه دریایی از امید ‏روانشناختی‌ را نیز برای خودش خلق کند.‏
همیشه به ما گفته‌ بودند خون مظلوم خون خداست که برکت خواهد کرد و در دعاها خدا را به خون ‏مظلوم سوگند دهید. اکنون چه برکتی عظیم‌تر از این‌که خون مهسای زیبای ایران، این همه انرژی و ‏نشاط به جامعه تزریق کرد؟ بنگرید، نه تنها ملتی بلکه جهانی به‌پا خاسته است برای پاسداشت حرمت ‏خون دختری که نماد تبعیض‌ بود، چون زن بود و کُرد بود و سُنی بود؛ و همه چیز مهیا بود که مرگ او ‏درگمنامی فراموش شود. کاک امجد و باجی مژگان، می‌بینید چگونه جوانان از همه اقوام، زبان‌ها و ‏مذاهب ایرانی، قیام کرده‌اند تا خون دختر مظلوم شما زنده بماند؟ برکت بر شما و برکت بر این نسل ‏باد. این روزها ایران، خدایی‌ترین، عرفانی‌ترین و رویایی‌ترین روزهای سه دهه اخیر خود را تجربه می‌کند. ‏شرم‌باد بر آنان که افسانه بی‌دینی را به این نسل می‌بندند و حجاب را که‎ ‎طبق آموزه‌هایی که خودشان ‏به ما آموخته‌اند، نه جزء اصول دین است و نه جزء فروع دین، ابزار سرکوب این نسل کرده‌اند.‏

با حکومت نیز همه گفتنی‌ها گفته شده است، شاید تنها سخنی که باقی‌مانده است و می‌توان امروز ‏بدون لکنت گفت این است که این نظام دارد شکست می‌خورد چون هیچگاه تئوری شکست نداشته ‏است، فقط تئوری پیروزی دارد. آقایان، برای ماندن، باید تئوری شکست هم داشته باشید. با شیوه‌ها ‏و اندیشه‌های گذشته، نمی‌توانید این نسل را مهار و با آن تعامل کنید. بنابراین برای حفاظت از خودتان ‏و از کشور، تنها یک راه باقی مانده است و آن این که بپذیرید این قانون اساسی و این سامان سیاسی ‏پاسخگوی این نسل و این جامعه نیست و لازم است بر اساس اقتضائات دنیای جدید و نسل جدید از ‏نو بازنویسی و بازسازی شود.

. گیرم که در این لحظه، این شور ‏اجتماعی سرکوب شود، پایان که نمی‌یابد، بلکه به سانِ آتشِ زیرخاکستر خواهد ماند و انباشته‌تر ‏خواهد شد. آنگاه با بزنگاههای ناگزیر آینده که پی‌در‌پی می‌رسند چه می‌کنید؟  آنگاه با لحظه جانشینی ‏چه می‌کنید؟ لحظه‌ای که دیگر اقتدار کاریزما حضور ندارد که به دستگاه سرکوب انسجام دهد و ‏وجدان اخلاقی نیروهای سرکوب‌ را اقناع کند. متوجه هستید که در آن لحظه که اقتدار کاریزما پایان ‏می‌یابد جامعه بسانِ فنری که آزاد می‌شود همه انرژی‌های انباشته خویش را بیرون می‌ریزد؟ پس به ‏خودتان و به ایران رحم کنید و تا اقتدار کاریزما هست، تحول را آغاز کنید. صمیمانه به جامعه بگویید ‏که پیامش را شنیده‌اید. این آخرین تار مویی است که می‌توان به آن چنگ زد.

سیاستجمهوری اسلامیمهسا امینیپهلویاعتراضات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید