درون کاخ ذهنم که قدم می گذارم البته بیشتر از کاخ به خرابه های معبد رامسیس دوم شباهت دارد.دوست دارم روزی نوشته هایم شبیه فریدیش هایک شود مردی که از دفتر کارش دنیا را به دست گرفت.البته این رویاهای عجیب احتمالا برای فرار از درس خواندن وارد ذهن می شوند و یکی از آن مکانیسم های عجیب روانشناسی تکاملی است که اولین بار در ذهن بنده خدایی از میان انسان های کرومانیون شروع به جوانه زدن کرد.
برگردیم به بحث اصلی جایی که قرار است یک مکان عاشقانه را به شما معرفی کنم.البته من هم تعجب کردم از این که چطور در جایی که سمندر مکزیکی و پیرانا هستند می توان مانند حافظ شعر های عاشقانه سرود ولی گویا امکان پذیر است.ورودی آن ۱۲۰هزار تومن است که اندکی زیاد است البته زیبایی این مکان جبرانش می کند احتمالا جذاب ترین بخش این آکواریوم راهرویی است که در زیر تخته هایی که قدم میزنی ماهی ها چرخ می زنند البته نه از آن ماهی های سیاه کوچولو که مسلحانه حمله می کنند.می توان ساعت ها در این مکان نشست و به سیل جمعیت ماهی ها نگریست که یادآور انیمه های هایائومیازاکی است.گونه های نادری دارد از آن هایی که در هر دکانی به راحتی یافت نمی شود.نمی خواهم سرتان را با اسم های طولانی به درد آورم هر چند که ممکن است نام آن ها را فراموش کرده باشم.
تماشای شکار پیراناها جذاب است اما از آن عجیب تر ماهی ای است که در کنار پیراناها زندگی می کند(متاسفانه اسمش در خاطرم نیست)این ماهی برای زنده ماندن باید همیشه در خطر باشد گویی سیزیف وارانه تقلا می کند تا همیشه سنگ را تا بالای کوه حمل کند.
در مجموع جای بسیار قشنگی به خصوص برای علاقمندان به حیوانات است و برای بارها دیدن ارزش دارد.