الهه افشار
الهه افشار
خواندن ۶ دقیقه·۲ ماه پیش

شرم


1.

سال‌ها ذهنم درگیراین قبیل سوال‌ها بود که چرا خیلی‌ها می‌توانند درباره‌ی نقص‌هایشان راحت حرف بزنند، به اشتباهاتشان بخندند ودر مقابل انتقادها منطقی و بردبارباشند؟ چرا من در بدنم احساس راحتی و امنیت نمی‌کنم؟ چرا بابت آن‌چه خودم انتخاب نکرده‌ام شرمگینم؟ چرا نظردیگران این‌همه برایم مهم است؟ چرا به اندازه‌ی کافی مراقب بدنم نبوده‌ام؟ و چرا این‌همه احساساتم را دستکاری می‌کنم صبوری، سکوت و انعطاف تا کجا؟

2.

دخترهمیشه خوب دیروز خسته است. تمام احساسات احتکار شده‌اش طغیان کرده‌اند. آن‌ها از بین نرفته‌اند هرچقدر سرکوبشان کرد و نادیده گرفتشان. آن‌ها فقط از شکلی به شکل دیگر درآمده‌اند و از حالتی به حالت دیگر تبدیل شده‌اند.

3.

من به شرمی فلج‌کننده مبتلا بودم. شرم یک بیماری خطرناک و مرموز است که خیلی دیر هویت خود را آشکار می‌کند. گاهی لباس کمال‌گرایی می‌پوشد، گاهی لباس تاییدطلبی. گاهی گوشه‌گیر و منزویت می‌کند و گاهی پرسروصدا ومتلاطم. شرم احساس فریبکاری‌ست که نقاب‌های مختلفی به صورت می‌زند.

4.

اگر تو هم از نسلی هستی که شرمگین کردن یکی از راه‌های کنترل و تربیت کودکان بود، تمسخر به خاطر بدن، برچسب زدن و مقایسه کردن یک پدیده رایج بود، تنبیه بدنی یک وسیله کمک آموزشی محسوب می‌شد بدان که: شرم دروغی‌ست که به تو درباره‌ی خودت گفته‌اند.

5.

خانم برولی انگل نویسنده‌ی کتاب ( تقصیرتو نبود ) که خود در کودکی قربانی انواع سواستفاده شده بود می‌گوید: شرم به خاطر سوءاستفاده ایجاد می‌شود؛ سوءاستفاده در دوران کودکی. انواع سوءاستفاده: 1. سوءاستفاده جسمی: مثل کتک زدن، عدم توجه به نیازهای کودک ، لباس تمیزو مناسب فصل، غذای مناسب و کافی، در جامعه ما بدن یک چیز الوده حساب می شد و روح قسمت مهم و خوب. برای چندین دهه این تفکر در جامعه رشد پیدا کرده بود که انسانهای والا و رستگار توجه چندانی به بدن ندارند. 2. سوءاستفاده هیجانی: مثل نادیده گرفتن و تهدید و تحقیر کردن کودک و حتی مقایسه کردن در حضور دیگران 3. سوءاستفاده جنسی: که طیف وسیعی از آزار را دربرمی‌گیرد از تجاوز گرفته تا لمس و استفاده از کلمات جنسی. این نوع سوءاستفاده حتی ممکن است بین دو کودک هم اتفاق بیفتد.

6.

همان‌طور که قبلا گفتم شرم چهره‌های مختلفی دارد. بی‌توجهی به خود، خودسرزنشی، خودتخریبی، ترس از اشتباه، ترس از شادمانی، تاییدطلبی افراطی و اعتیاد ماسک‌هایی‌ست که شرم برچهره می‌زند. شرم خشمی‌ست که به درون معطوف شده است. اگر کسی هر نوع ازین سوءاستفاده‌ها را تجربه کرده باشد، دچار خشم ازین بی‌انصافی می‌شود. خشمی که تبدیل به خودسرزنشی وخود انتقادی می‌شود. یا ممکن است آدمی همه زندگیش صرف خدمت به دیگران شود به این دلیل که به خودش بی‌توجه است. خوبی به دیگران حس بی‌ارزشی‌اش را کمرنگ می‌کند. گاهی بچه‌ها انقدر به لحاظ هیجانی مورد انتقاد قرار گرفته‌اند و با معیارهای غیرمنصفانه قضاوت شده‌اند که از کوچکترین اشتباه می‌ترسند و تبدیل به کما‌ل‌گرایانی اهمال‌کار می‌شوند که از ترش اشتباه کردن اصلا شروع نمی‌کنند. شرم زیاد، باور مرکزی کودک را هدف قرار می‌دهد که تو لایق خوشبختی نیستی. درین موقعیت‌ها فرد رفتارهایی را به ‌صورت ناخوداگاه انجام می‌دهد تا ان خوشبختی به هم بخورد. بعضی‌ها هم مدام درین حال هستند که از بقیه امضا بگیرند؛ چون خودشان مورد تایید خودشان نیستند. این دسته از قربانیان شرم با اندک انتقادی متلاشی می‌شوند و باز احساس بی‌ارزشی می‌کنند.

7.

خانم انگل پیشنهاد می‌کند: خاطره‌هایی را به یاد بیاور که بابتشان شرمگین شده‌ای. تنها راه رهایی از شرم این است که در را باز کنیم و با قسمتی از وجودمان که در طی زندگی به اسارت کشیده‌ایم روبرو شویم. آن هیولایی که زندانی‌اش کرده‌ای فقط یک کودک است یک کودک زخمی، ترسیده وتشنه‌ی توجه.

8.

تجربه‌های شخصی

من شانس آورده بودم که بعد از پنج پسربه دنیا آمده بودم و خانواده‌ام مشکلی با جنسیتم نداشتند. اغلب هم‌کلاسی‌هایم اما آرزو داشتند پسر باشند مخصوصا آن‌هایی که برادر نداشتند. ( دختر زاده شدن به‌ قول اوریانا فلاچی یک جنگ بی‌پایانه یک شجاعت تمام‌نشدنی. خیلی باید بجنگی تا بتونی بگی وقتی حوا سیب ممنوعه را چید گناه به وجود نیومد اون روز یک قدرت باشکوه متولد شد که بهش نافرمانی می‌گن.) دختر زاده شدن اولین گناه نسل ما بود و گناهکاران همیشه چیزهایی برای پنهان کردن دارند؛ از لباس‌های زنانه گرفته تا معمولی‌ترین تفاوت‌ها با مردان در ظاهر و طبیعت‌مان.هرچیزی که مربوط به دنیای زنانه می‌شد باید مخفی می‌ماند؛ نه فقط از دید مردان که حتی ازدید هم‌جنسانمان.

اولین بار که سوتین پوشیدم را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. بابا از سرکار برگشته بود و مطابق معمول بغلم کرد و پشتم را دست کشید. وقتی بند سوتینم را زیر دستش لمس کرد به چشم‌هایم مستقیم نگاه کرد شبیه نگاه یک قاضی به مجرم. و از آن روز دیگر به آن شیوه نوازشم نکرد. من تا مدت‌ها در مسیر نگاه بابا قرار نگرفتم چون فکر می‌کردم دیگر معصوم نیستم.

مادرم زنی سنتی بود و حرف مردم برایش حکم قرآن را داشت. او نه تنها هیچ اشتباهی نمی‌کرد بلکه اشتباه کردن را نتیجه‌ی گناه و نیت بد می‌دانست. او هرگز آن‌طور که دلش می‌خواست زندگی نکرد. اوآن‌قدربر صندلی قربانی نشست تا قربانی تقدیر شد.

موی کوتاه شرم‌آورترین قصه‌ی زندگیم است. و شاید بیشترین رنج‌ها را تا اینجای زندگی بابت همین موضوع کشیده‌ام. دردوره‌ی ما موی بلند برای زنان یک ارزش محسوب می‌شد «حالا هم». و من همیشه موهای کوتاه داشتم بارها از سمت نزدیک‌ترین کسانم و بهترین دوستانم مورد تمسخر قرار گرفتم. حتی مامان بارها با نیشخند برای این و آن تعریف می‌کرد که الهه اصرار می‌کند موهایش را خرگوشی ببندم.

کاش آدم‌ها درباره‌ی لبخندم حرف می‌زدند. درباره صدای قشنگم، درباره هوش اجتماعی و هوش بدنی‌ام، درباره دست‌خطم، درباره‌ی نمره‌ها و انضباظم حتی درباره‌ی دست‌ها و چشم‌هایم اما فقط موهای کوتاهم را دیدند. فرم و حالت موهایم انتخاب من نبود. سی‌وچند سال طول کشید تا قبول کنم جنس مو را نمی‌شود عوض کرد و من با موهایم تعریف نمی‌شوم. جالب این‌که حالا که خو کرده‌ام به این موها و کیف می‌کنم با خوش‌حالتی و نرمیش همه از مدل موهایم تعریف می‌کنند و اسم آرایشگرم را می‌پرسند.

تمام کودکان به دنبال جلب توجه و محبتند. من‌هم تشنه‌ی دیده ‌شدن بودم. اما در آن دوران سخت جنگ و بیماری و ناامیدی من نامریی بودم.‌ تنها تعریفی که از مامان شنیدم این بود که تو خیلی دخترحرف‌گوش‌کنی هستی. حرف‌گوش‌کن بودن برای من مترادف شد با خوب بودن. من همیشه خوب بودم. آن‌قدر خوب که از خوبی متنفر شدم. من عصیان کردم. شرم بین من و بدنم، بین من و زنانگی دیواری ساخت تا بی‌نهایت. من یاد گرفته بودم هر چیزی که مربوط به زنانگی‌ست باید در سکوت حل‌وفصل شود. پس هیچ‌وقت کمک نخواستم. مشورت نکردم. حرفی نزدم و زندگی نکردم.

9.

کتاب« تقصیر تو نبود» مراحل گذر از شرم را این‌گونه ذکر می‌کند:

1.خودفهمی

2.خودبخشودگی

3.خودپذیری

4.خودمهربانی

5.خودترغیبی

من با طی کردن این مسیر کودک درونم را ملاقات کردم. در مسیر خودسازی پادکست رادیوراه برایم مثل معجزه بود و گوش دادن به اپیزودهای مربوط به شرم به من کمک کرد تا التیام پیدا کنم.

من بالاخره شفا یافتم.

پیشنهاد: تماشای فیلم مشق شب ساخته‌ی عباس کیارستمی و گود ویل هانتینگ

کتاب تقصیر تو نبود اثر خانم برولی انگل

ترجمه سروه ویسی و خدیجه نادری

نشر ارجمند

پادکست رادیو راه

هشت اپیزود تقصیر تو نبود

مجتبی شکوری

الهه افشار


شرمدوران کودکیهوش اجتماعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید