هر فردی که در یک جامعه توتالیتر ، عضوی از توده های همراه با جنبش شود ، انسانیت خود را از دست می دهد . او رفته رفته تبدیل به یک چرخ دنده کوچک از یک ماشین بزرگ می شود باید برای رسیدن به مقصد ، همسو با دیگران حرکت کند . در واقع یکی از راه های اصلی موفقیت توتالیتاریسم _ نابودی خصایص انسانی و از بین بردن عمدی تمام انگیزه های شخصی است .
خود انگیختگی و داشتن انگیزه شخصی یعنی قدرت انتخاب و تغییر در ذهنیت که معنایی جز آزادی ندارند
در یک دولت توتالیتر ، اعضای توده ها هیچ وقت در راستای منافع خودشان عمل نمی کنند .
اعضای دولت های توتالیتر و پیروان آن ، بیشتر از اهداف خود به اهداف و ایدئولوژی حزب یا دولت پایبند هستند . به این ترتیب می توان گفت که توده ها در یک دولت توتالیتر ، کنترل کامل و آگاهانه ای بر زندگی خود ندارند و در واقع خواسته یا ناخواسته فقط اراده حزب یا دولت خود را اجرا می کنند .
به همین دلیل است که نمی توان با اعضای این توده ها گفت و گویی منطقی داشت .
آن ها _ با پرسیدن سوالات معقول در مورد ایدئولوژی که دارند ، سریعا" کنترل خود را از دست می دهند و اغلب از پاسخ دادن طفره می روند .
از آنجایی که جواب دادن به سوالات عقلانی در مورد ایدئولوژی غیر منطقی دولت توتالیتر نیاز به آزاد اندیشی و فکر کردن دارد ، لذا فردی که ذهنش با عقاید دولتی این چنین شست و شو داده شده باشد ، نمی تواند بدون تعصب به پرسش ها پاسخ دهد .
وقتی انسان به طور عمدی از حق و مسئولیت خود برای تصمیم گیری آگاهانه می گذرد ، دیگر نمی تواند یا حتی اگر بخواهد هم توان آن را ندارد تا کارهایی که دوست دارد را انجام دهد ، افراد تحت سلطه و اعضای حزب توتالیتر حتی توانایی آن را نخواهند داشت تا اعمال خود و دولت را به شکل انتقادی ارزیابی کنند ، واقعیت موجود را ببینند واز تاثیرات اعمال خودشان آگاه باشند .
حال ، دولت های توتالیتر برای رسیدن به هدف خود و ازبین بردن اراده آزاد و خودانگیختگی در انسان ها ، ((تکرار)) و ((وحشت)) را به طور مداوم به کار می برند
وقتی یک دولت یا حکومت توتالیتر می بیند که اکثریت جامعه نسبت به دیگران بی تفاوت است ؛ رفتار خشمگین و سرکوب های سنگین را در پیش می گیرد تا اقلیتی که به دنبال آزادگی هستند نیز از بین بروند .