زمانی که در یک جامعه دولت های توتالیتاریسم به قدرت می رسند ، نشان می دهد که در آن جامعه - مردم از تفکر تحلیلی و سیاسی فاصله گرفته اند .
در یک جامعه توتالیتر ، تنها چیزی که واقعا " اهمیت دارد ، دیدگاه یک عده خاص درباره ء آینده است .
در واقع یک عده ای خاص مرکز این نوع حکومت می شوند و اگر شواهدی برای رد دیدگاه این عده ء خاص ارائه گردد ، توتالیترها _ نسبت (( خیانت )) ، (( عوام ستیزی )) و (( دشمنی)) به او می دهند .
توتالیترها آنقدر به این عدهء خاص وابسته هستند که می گویند هر نظری مخالف نظر آنها ، تلاش دشمن برای گمراه کردن مردم است .
آنها مدام به مردم خود هشدار می دهند که باید برای جلوگیری از موفقیت دشمنان اقدامات عملی انجام بدهند و اگر این کار را نکنند ، آینده ای وحشتناک و ظالمانه در انتظار کشور است . از آنجایی که در یک جامعه توتالیتر فقط دیدگاههای عده ای خاص وجود دارد ، کم کم این داستان های ساختگی به باور عمومی مردم تبدیل می شود .
برای مثال حزب توتالیتر آلمان با این داستان ها تا حدی مردم را شست و شوی مغزی داده بود . آنها سخت عقیده داشتند که قرار است نازی ها از ملت آلمان در برابر تهدیدات مختلف کشورهای دیگر محافظت کنند .
دولت اتحاد جماهیر شوروی نیز از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۵۳ از تاکتیک های مشابهی برای کنترل توده های مردم استفاده کرد . داستان هایی ساختگی داشتند که در آن خود را حافظ مردم شریف و سخت کوش شوروی در برابر توطئه گرهای طرفدار ((تروتسکیسم)) ( Trotskyist) معرفی می کردند . این داستان ها به حدی در ذهن مردم شوروی نقش بسته و ماندگار شده بود که فکر می کردند دولتشان تنها منجی و قهرمان آن ها است .
این ها نمونه ای از پروپاگاندا و تبلیغات رسانه ای برای تقویت توتالیتاریسم است .
پروپاگاندا یکی از قوی ترین ابزارهایی است که دولت های توتالیتر برای نشراکاذیب و اشاعه داستان ها و اخبارهایی که می خواهند در ذهن اکثریت یک جامعه جای بگیرد به کار می برند .
این پروپاگاندا آنقدر به شیوه های مختلف پخش می شود تا رفته رفته به ذهن افراد جامعه شکل بدهد .
در واقع تبلیغات موثر ترین راه برای نفوذ به ذهن و قلب مردم است .
تبلیغات موثر می تواند خیلی سریع _ خلاء به جا مانده از فروپاشی دموکراسی را پر کند و دولت های توتالیتر را (( قهرمان )) و منجی نشان دهد .