“In life, every ending is just the start of another story”
Julian Barnes
نگهداری از غمهای ظریف و بیهوده در پستوی روح
مراقبت از غزلیاتِ شمس
دلجویی از غروبِ دوشنبهها
و دلدادگی به پنجرههای خانه با تماشای او شروع شد.
گذاشتم آفتاب به تنهاییام بتابد
به خانه رفتم و به ترکیبِ فلفل و اسفناج
و پیدا کردنِ لغتی مهجور در دستِ دهخدا مشغول شدم
او را به ناگاه دیدم
مطمئنم
آن چهرهی گندمگون
مسیرِ بارانها را عوض کرد
علاقه
مثل آمدن سیلِ ناگهان
معماریِ زندگی را بههم ریخت
پنهان نمیکنم
که شکفتنِ لالهی رُخَش
آثار عجیبی داشت؛
پنجرهها نورِ بیشتری گرفتند
کتابها کمحرف شدند
و نامگذاری گیاهان از همان روز شروع شد
پنهان نمیکنم
که آمدنِ او
کشف آتش در اولین برفِ کوهستان بود
به او که نگاه میکردم
سکوتم طولانیتر میشد یا شادیام؟
غافل بودم
اگر شاخههای دو درخت بر هم بیفتند،
کدام زودتر میشکند؟
#لغتنامهی-کلماتِ_مهجور
#نشر_نگاه