موفقیت همان چیزی است که همه ما در هر مسیری از زندگی که باشیم برای رسیدن به آن تلاش میکنیم؛ و این روزها تعاریف متفاوتی از موفقیت شنیده میشود. جملات و عباراتی که وجه مشترک همهشان و چیزی که همگان بر آن توافق دارند، این است که: موفقیت، ماحصل پافشاری در مواجهه با شکستهاست.
از این رو، برای اینکه بتوانیم شما را در مسیر پیشروی در راستای دستیابی به رویاهایتان به عنوان یک مشاور فروش در لیاتیم تشویق کنیم، با اعضای برتر Top15 درخصوص «داستان موفقیت»شان، مصاحبه کردهایم.
ما امیدواریم با خواندن این مجموعه داستانهای موفقیت، و آشنایی با مسیر پرپیچوخمی که اعضای برتر Top15، از ابتدای حضورشان در عرصه فروش مستقیم دنبال کردهاند و موفق شدهاند تا با پشت سر گذاشتن شکستها، موانع و مشکلات به این جایگاه در لیاتیم برسند، الهامبخش شما باشند تا جدیتر از قبل، به فعالیت خود در این مسیر ادامه دهید و با برنامهریزی و پشتکار به همه اهدافتان دست پیدا کنید.
در این مطلب، مصاحبه ما با جناب آقای «عرفان ابراهیمی»، یکی از نفرات Top15 در لیاتیم را میخوانید:
در کدام شهر بزرگ شدید؟
بزرگ شده تهران هستم.
از اعضای خانواده، دوستان و یا آشنایان، صحبتی، نقلقولی یا جملهای را به خاطر دارید که با موفقیت فعلیتان در ارتباط باشد؟
یک روز یکی از بستگان دور ما که حدوداً 36 سال داشت و بهتازگی بچهدار شده بود، گفت زمانی که سن فرزندم به 5 ماهگی برسد، دیگر کار نمیکنم. و من فکر کردم او چه کار کرده است که احتیاج ندارد بعد از این سن کار کند و تا زمان بزرگ شدن فرزندش هم سرمایه کسب کرده و فارغ و راحت است. همانجا من به فکر شغلی افتادم که بعد از سنی به بعد، دیگر لازم نباشد کار کنم.
چطور با بازاریابی شبکهای/فروش مستقیم آشنا شدید؟ و چطور متقاعد شدید به آن بپیوندید؟ چه چیزی باعث شد تا بازاریابی شبکهای/فروش مستقیم را انتخاب کنید؟
من از طریق خانم ساراپورمحرمی با فروش مستقیم آشنا شدم. و بعد از گذشت مدتی به خاطر علاقه و درآمد خوبی که داشت در این کار ماندگار شدم. من همان موقع که تازه وارد این کار شده بودم هم درآمدم از جایی که قبلتر در آن مشغول بودم، خیلی بیشتر بود. دنبال این بودم درآمدم در فروش مستقیم افزایش پیدا کند. اوایل به دنبال تیمسازی نبودم و فقط میخواستم محصول بفروشم تا درآمدم بیشتر شود.
آیا در اولین روزهای فعالیتتان به عنوان یک مشاور فروش هیچ فکرش را میکردید که به جایگاه فعلی دست پیدا کنید؟
من یک سررسید قرمز رنگ دارم که هفته اولی که در این مجموعه شروع به کار کردم در آن نوشتم :«من باید در این سیستم انقلاب کنم. من باید تغییری در خودم به وجود آورم و من باید متفاوتتر از دیگران باشم». آن زمان در آرمان تدبیر اطلس، در جدول رتبهبندی نفرات برتر، 5 نفر بودند. آن زمان در سررسیدم نوشته بودم که چگونه باید جزو 5 نفر برتر باشم. به خاطر انگیزهای که آقای داورزنی و آقای بلوچی میدادند، من از همان اول ذهنم درگیر این ماجرا بود و در کمتر از 3 ماه توانستم با رتبه سوم وارد جدول 5 نفره اعضای برتر مجموعه شوم.
با چه درآمد ماهانهای روزهای اول فعالیتتان را به عنوان یک مشاور فروش آغاز کردید؟
اولین پورسانت من در این مجموعه 49 هزار تومان بود. در حالی که چند ماه بعد از آن، بالای 1 میلیون تومان پورسانت دریافت میکردم. من افرادی را در سیستم میبینم که ماه اول چند میلیون درآمد دارند و این افراد اگر به خود و تواناییهایشان ایمان داشته باشند، میتوانند پیشرفت بیشتری نسبت به ما که درآمدمان 40 تا 50 هزار تومان بوده، داشته باشند.
از روزهای اول فعالیتتان به عنوان یک مشاور فروش و چالشها و مشکلاتی که پیشرویتان داشتید برایمان بگویید؟ چطور خودتان را مجاب به ادامه فعالیت میکردید؟ آیا افرادی بودند که بخواهند شما را از ادامه فعالیت در این حوزه بازدارند؟
آن زمان افراد زیادی من را مسخره میکردند. دائماً میگفتند: کارش را رها کرده و به بازاریابی شبکهای رفته است. یا میگفتند: برای چه میخواهی وارد بازاریابی شبکهای شوی؟ و سایر دیدگاههای غلطی که نسبت به بازاریابی شبکهای داشتند. در شغل ما، وجود لیدر که فردی بسیار اثرگذار است، اهمیت بسیار بالایی دارد. افرادی که اطراف من بودند به خوبی توانستند روی من اثر بگذارند و دید از آیندهی خوبی به من بدهند. من به دنبال نتیجه کار بودم، نه درآمد آن. زمانیکه وارد بازاریابی شبکهای شدم، با سارا پورمحرمی شهریه دانشگاهمان را نداشتیم. در ایستگاه اتوبوسی نزدیک دفتر یوسف آباد نشسته بودیم و گریه میکردیم. چون حتی پول نداشتیم به دانشگاه برویم یا به خانه برگردیم. و همانجا به خودمان گفتیم که دو راه بیشتر نداریم، یا باید ادامه بدهیم. یا باید به گذشته برگردیم و مانند قبل زندگی کنیم. به خاطر دارم که آن زمان دوباره به شرکت برگشتیم. من آن موقع به خاطر اینکه نمیتوانستم شهریه دانشگاهم را بدهم، مجبور شدم به دانشگاه نروم و با اتفاقاتی که در مسیرم قرار گرفت توانستم بهتر از قبل کارم را ادامه دهم.
برای ادامه فعالیت در این عرصه، چه چیزی انگیزهبخش شماست و به شما روحیه میدهد؟
گاهیاوقات افرادی که در کنارت هستند آنقدر زیاد به تو انگیزه میدهند که تو کارهایی را انجام میدهی که در خیالت هم نمیگنجد. افرادی که در حال حاضر در کنار من هستند، برای من خیلی ارزشمند هستند. چه افراد تیم و مجموعهام، چه لیدرها و چه سارا پورمحرمی که همیشه وجودش به من انگیزه داده و در بدترین شرایط کنار من قرار داشته و عامل موفقیتم تلقی میشود.
دلیل کار کردن آدمها در هر برهه از زمان میتواند متفاوت باشد. به طور مثال، من یک دوره به خاطر سارا کار میکردم، دورهای به خاطر درآمدِ آن و زمانی مثل حالا آنقدر دیدگاه و تفکرم تغییر کرده که دغدغهام کارآفرینی شده است. من در حال حاضر آن قدر که از پورسانت گرفتن افراد تیمم ذوق میکنم، از پورسانت گرفتن خودم خوشحال نمیشوم. در این برهه از زمان دنبال این هستم که یک نفر بدون اینکه چالش زیادی سر راهش قرار بگیرد، بتواند راحت کار کند. این موضوع که توانستم تأثیر بگذارم تا فردی حداقل مبلغی از این کار درآمد داشته باشد، خیلی به من انگیزه میدهد و علاقه دارم که این کارآفرینی را گسترش بدهم تا روزی یکی از بزرگترین کارآفرینهای ایران باشم.
چه کسی/کسانی را الگوی رفتاری خود در این مسیر قرار دادهاید؟
الگوی من در حوزه کاری و عملکردی، آقای بهنام بلوچی و در حیطه شخصیتی و رفتاری، آقای شایان داورزنی هستند.
برای موفقیت در عرصه فروش مستقیم چه ویژگیهای رفتاری باید داشته باشید؟ و کدام ویژگیهای خود را از عوامل موفقیتتان میدانید؟
از نظر من فردی که وارد بازاریابی شبکهای میشود، باید خیلی پیگیر و جسور باشد. از نظر من شاید هرکسی بتواند وارد بازاریابی شبکهای شود، اما افرادی که ترسو بوده و ریسکپذیر نیستند، نمیتوانند این کار را انجام دهند. فردی که به تازگی وارد این مجموعه شده و مشغول به کار است، باید به دنبال نتیجه کار باشد نه درآمد آن. او برای موفق شدن ابتدا باید یک سری زیرساخت را به وجود آورد. در فروش مستقیم باید صبور بود. باید آنقدر روی خودمان و ویژگیهای شخصیتیمان کار کنیم که تبدیل به فردی قوی شویم که از پس چالشهای این کار برآییم. من از همان ابتدا پیگیر بوده و دنبال نتیجه کار بودم. این که بگویم از اول صبور بودم درست نیست، ولی این ویژگیها به مرور در این کار ایجاد میشود.
تعریف شما از موفقیت چیست؟ ذهنیتتان نسبت به موفقیت حداکثری در راستای رسیدن به خواستههایتان چیست؟
من نمیتوانم برای موفقیت سقفی تعیین کنم. موفقیت برای هر فردی و در هر شرایطی متفاوت است و یک معنای خاص دارد. ممکن است موفقیت در این لحظه برای من رسیدن به درآمد ماهانه چند صد میلیون تومان باشد. برای شخصی دیگر، چندین برابر بیشتر. موفقیت برای هر فرد متفاوت است. به نظر من موفقیت از نظر همه ما این است که یک خانه و ماشین خوب و درآمدی داشته باشیم که دیگر احتیاج به کار کردن نباشد. البته فردی هم مثل ایلان ماسک وجود دارد که وقتی در توئیتر، توئیت گذاشته بود که «ایلان ماسک ثروتمندترین مرد دنیا شد» و او را تگ کرده بودند، پیام گذاشته بود:«چه جالب؛ حالا برگردیم سر کارمان». در حال حاضر از نظر من زمانی موفق هستم که بتوانم در حیطه زندگی و درآمد 50 تا 100 هزار نفر تاثیرگذار باشم.
آیا از اینکه زمان خود را به فعالیت به عنوان یک مشاور فروش اختصاص دادهاید، رضایت دارید؟ از احساسات خود و تجربه شخصیتان برایمان بگویید.
من عاشق این کار هستم. این کار را برای درآمدش انجام نمیدهم. نه اینکه بگویم پول آن اصلاً اهمیت ندارد اما گاهی اوقات برای رقابت و فضای رقابتی موجود است که آن را انجام میدهم. در کل فروش مستقیم را نمیتوان به راحتی رها کرد.
پس از دریافت اولین پورسانت بالایتان چه احساسی داشتید؟
هیچ حسی. به خاطر اینکه هنوز به آن چیزی که میخواهم نرسیدم. هنوز به هدف بالایی که انتخاب کردم نرسیدم. از نظر من آن رقم، رقمی که بتواند من را راضی کند نبوده است. چون آن مبلغ را از سود خرده فروشی دریافت میکردم.
جمله، عبارت یا گزارهای هست که در سخنرانیها یا صحبتهایتان با اعضای تیم یا کسانی که قصد معرفی این فرصت کسب درآمد را به آنها دارید، به کرات از آن استفاده کنید؟
همیشه میگویم که این کار خیلی ساده، ولی جدی است. زمانیکه وارد کار ما میشوید میبینید که کار خیلی سادهای بوده و اصلاً سخت نیست. اما این کار در کمال سادگی، جدی است. یعنی اگر بگویید تفریحی آن را انجام میدهم، تفریحی هم پول درمیاورید. ولی اگر به آن جدی نگاه کنید، برایتان یکی از بیزینسهای پردرآمد دنیا محسوب میشود. میگویند که بازاریابی شبکهای، پردرآمدترین افراد زیر 40 سال دنیا را به جهان معرفی کرده است. من با فروش محصولات، حسم را انتقال میدهم. همیشه میگویم محصولات تراست خوب هستند و خودم و خانوادهام از آنها استفاده میکنیم.
دیدگاه شما نسبت به افزایش درآمد روزافزون از فروش مستقیم و رشد مستمر در این فضای به شدت رقابتی چیست؟
تصاعد در زندگی همه ما رقم میخورد و این تصاعد جز عجایب هشتگانه است. زمانی نگاه میکنی و میبینی مجموعهات خیلی بزرگ شده است. تصاعد در همه چیز رقم میخورد. اگر تو به فقر فکر کنی، تصاعدی بالا میرود، اگر منفینگر باشی، تصاعدی بالا میرود، دنبال موفقیت هم باشی، تصاعدی بالا میرود. در کار ما تصاعد در همه چیز جایگاهی دارد. هر ذهنیتی و هرکاری تصاعدی پخش میشود و روی مجموعهات تأثیر میگذارد.
فکر میکنید به عنوان یک مشاور فروش در فروش مستقیم چه جایگاهی در قیاس با سایر مشاوران دارید؟
من فکر میکنم تازه اول کار هستم. الان هم به گوشم میرسد که اسم و رسمی دارم؛ اما آن جایگاهی که باید نیست. هدف تعیین کردم که تا 30 سالگی به آن اسم و رسمی که میخواهم برسم. در حیطه کاری ما به هرجا برسی، میبینی از خیلی از افراد موفق دنیا در این کار عقب هستی.
با مشاوران فروشی که در تیمهای شما حضور دارند، چطور ارتباط برقرار میکنید؟
من خیلی صمیمی با آنها برخورد میکنم. فرقی ندارد فرد دو سال است با من کار میکند یا تازه وارد این کار شده است. حتی در سلام کردن و زمان جلسات هم صمیمی هستم و لبخند میزنم. چون حس میکنم لبخند زدن، باعث ایجاد لبخند در سایر افراد نیز میشود. وقتی لبخند روی لب من باشد، در ارتباط با اطرافیان و مشتریهایم، آن حس خوب به بقیه افراد انتقال پیدا میکند و روی رابطه کاریمان تأثیرگذار است. من همیشه طوری رفتار کردم که حس محبت و کمک کردن پررنگ باشد.
به افرادی که پس از گذشت ماهها یا سالها فعالیت در این عرصه، کماکان موفق به فروش یا جذب آنچنانی افراد به تیمشان نشدهاند، چه میگویید؟ و چطور برای موفقیت در این زمینه کمک و راهنماییشان میکنید؟
یک سری از افراد هدف ندارند. یک سری از افراد فکر میکنند هدف دارند و هدفشان را مثل یک چراغ نفتی در دست گرفتهاند و در بیابان راه میروند و آنقدر دور خودشان میچرخند که به جایی نمیرسند. اما افراد دیگری هدفشان مشخص است. آن هدف برای آنها مثل یک فانوس دریایی میماند که از ساحل نیز هدف را میبینند و به سمت آن حرکت میکنند. افرادی هم وجود دارند که یک هدف خیلی بزرگ انتخاب میکنند و هیچ هدف کوچکی ندارند و چون به آن هدف بزرگ نمیرسند و صبر ندارند، از یک جایی به بعد کم میآورند. مثلاً فردی هدف تعیین میکند که در یک سال به درآمد ماهی چند صد میلیون تومان برسد. در یک سال تلاش میکند اما به آن درآمد نمیرسد. در صورتی که اگر اهدافش را کوچکتر تعیین میکرد، به مرور زمان به آن میرسید. مثلاً آن فرد اگر آن چند صد میلیون را بر 12 تقسیم میکرد و تعیین میکرد هر ماه به بخشی از آن درآمد برسد و میرسید، انگیزه میگرفت برای عددهای بالاتر. افراد زیادی در این کار صبر و هدف ندارند. فروش مستقیم را میشود به همه پیشنهاد داد ولی همه نمیتوانند از پس این کار برآیند.
نظرتان درباره محصولات تراست چیست؟ و چه چیزی درخصوصشان توجه شما را بیشتر جلب میکند و برایتان جذاب است و مجابتان کرده تا از آنها برای دیگران بگویید و آنها را به خریدشان تشویق کنید؟
ما اولین مطلبی که در فروش درباره آن صحبت میکنیم، کیفیت محصولات است. این که هرلحظه کیفیت بالاتری از محصولات ارائه میشود، برای من جذاب است. در خانواده، هرکدام از ما به نحوی از محصولات تراست استفاده میکنیم. من چون حس مالکیت و خوبی به محصولات دارم، نمیتوانم از محصول دیگری استفاده کنم.
فکر میکنید کیفیت محصولات تراست چه نقشی در موفقیت شما در این عرصه داشته است؟
بزرگترین نقش را در معرفی محصول، کیفیت محصولات دارند. برای مردم، کیفیت محصولات اهمیت زیادی دارد. در این مجموعه یکی از بزرگترین ابزارهای ما این است که محصولات خودشان برایمان مشتری میآورند. کافیست یک مشتری، یک محصول را استفاده کرده و از کیفیت آن راضی باشد، خودش برایمان مشتری میآورد. این به کیفیت خوب محصول برمیگردد. اگر محصول کیفیت خوبی نداشته باشد، میتواند برعکس این ماجرا اتفاق بیفتد.
مهمترین مزیت و ویژگی شرکت لیاتیم را در چه چیزی میبینید؟
برنامهریزی و دید از آینده. از روز اول افتتاحیه تا به حالا، در جلسات، مهندس یزدانیان و تیم پشتیبانی به ما بسیار دید از آینده دادند. و این خیلی جذابیت دارد. در فروش مستقیم این مسئله جا افتاده که همیشه مشاوران و لیدرها جلوتر از شرکت بودند، ولی لیاتیم کاری کرده که همیشه از ما جلوتر است. هر روز برایمان نوید یک خبر و اتفاق خوب را میدهد. موفقیت امروز لیاتیم به خاطر برنامهریزی خیلی دقیق و دید از آینده آن است. در لیاتیم همیشه به دنبال این هستیم که جز بهترینها شویم که اگر روزی شرکتهای خارجی به صورت قانونی در ایران فعالیت کردند، بتوانیم با آنها رقابت کنیم. و آن موقع هیچ شرکت ایرانیای نمیتواند با لیاتیم رقابت کند. چون نه ابزارش را دارد، نه زیرساخت و محصول باکیفیت. و تمام این مسائل به دیدگاه و ذهنیت مهندس شماعی ربط پیدا میکند که باعث رشد شرکت میشود.
چه مهارتهایی را در لیاتیم کسب کردهاید که در گذشته از آنها برخوردار نبودید؟
من خیلی آدم کمحرفی بودم. در لیاتیم خیلی دوست دارم صحبت کنم. مهارت سخنوری، زبان بدن و چیزهایی که قبلاً علاقه داشتم از آنها بهرهمند شوم و نداشتم را در لیاتیم کسب کردم. مثلاً در جمع غریبهها، خیلی کمحرف بودم. اینکه بخواهم فیالبداهه حرف بزنم و مطالبی را بیان کنم را در لیاتیم بدست آوردم. توانایی فروش و مدیریت کردن تیم را هم در لیاتیم کسب کردم.
مهمترین مهارت شما که منجر به موفقیت و جایگاه فعلی شما شده را چه میدانید؟
من به فضای مجازی خیلی علاقهمند هستم. بیشتر افراد تیمم از اینستاگرام و فضای مجازی آمدهاند. به خاطر توانایی و مهارت دیجیتال مارکتینگی که داشتم، توانستم پیجی بزنم و در آن فعالیت کنم و پیجم را به یک رشد خوبی برسانم.
برای اینکه افرادی که در این حوزه حضور ندارند را به این عرصه دعوت کنید یا در افراد فعلی تیمتان ایجاد انگیزه کنید، چه کارهایی انجام میدهید یا برنامه دارید که انجام دهید؟ چگونه این کار را انجام میدهید؟
این مسئله برای هر جمعی متفاوت است. به یک شکل نمیشود همه افراد را به کار دعوت کرد. من در اینستاگرام استوری «دعوت به همکاری» میگذارم در قالب این که اگر دنبال کسب درآمد از فروش محصولات تراست هستید، به ما بپیوندید. بیشتر روی کسب درآمد از فروش یک محصول باکیفیت مانور میدهم. در اطرافیان اگر پیشنهاد کار میدهم، همان اول برایشان از تصاعد صحبت نمیکنم. چون که میدانم همان ابتدا گنجایش آن را ندارند و بعدها در مسیر از این موضوع صحبت میکنم. بیشتر از کیفیت محصولات و سود این کار و سایت صحبت میکنم.
آیا با توجه به جایگاه فعلیتان، در کنار فعالیت تیمسازی که دارید، فروش محصولات هم انجام میدهید؟
بله. فکر نمیکنم در لیاتیم فردی بیشتر از من فروش شخصی داشته باشد. ماهانه بین 100 تا 130 میلیون تومان فروش شخصی دارم. نه فقط از طریق اینستاگرام. از علاقههایم کار با کلینیک و پزشکان و متخصصان پوست و مو است.
چه چیزهایی را از سرمایههای اخلاقی و انسانی لیاتیم به عنوان یک شرکت فعال در عرصه بازاریابی مستقیم میدانید؟
این که لیاتیم به مشاوران آسیب نمیرساند. خیلی از شرکتها برای این که خودشان به درآمد زیادی برسند، به مشاوران خیلی آسیب میرسانند. از مبلغ پورسانت کم میکنند، محصولی که فروش خوبی دارد را بیخبر از سبد کالایی خارج میکنند و... . لیاتیم آسیب نمیرساند، چون به دنبال نتیجه گرفتن است. دنبال این است که فردی که در شرکت کار میکند، حس خوبی داشته باشد.
نظرتان درباره آینده بازاریابی شبکهای/فروش مستقیم چیست؟
از نظر من در آینده 2 شغل بیشتر موفق نیستند؛ یکی آنهایی که سایت دارند، مثل آمازون و دیجیکالا. یکی هم فروش مستقیم. آنقدری که فروش مستقیم میتواند یک برند را مطرح کند، تبلیغات نمیتواند. هرچقدر هم بخواهید تبلیغات خوبی داشته باشید، به اندازه اینکه یک نفر بتواند با کلام خود برای شما تبلیغ کند، نمیتوانید موفق شوید. فروش مستقیم میتواند آنقدر بزرگ شود که تمام مردم دنیا حداقل یک بار آن را امتحان کنند.
درباره نقش تکنولوژی و اثرگذاریش بر این عرصه چه میدانید؟
به جرأت میتوانم بگویم که اگر فضای مجازی، تکنولوژی و پورتالهایی که در حال حاضر از آنها بهرهمندیم نبود، شاید 10% سرعت الان را هم نداشتیم. امروز آن میزان که تکنولوژی میتواند تاثیرگذار باشد، انسانها نمیتوانند. در حال حاضر قدرت تکنولوژی است که باعث رقابت بین شرکتها میشود. برای ما وجود پورتال متس، این که پورسانتها هرچند ساعت یک بار بروزرسانی میشود، به خاطر تکنولوژیای است که روی آن مانور میدهیم.
آینده لیاتیم را چطور میبینید؟
من همیشه در ذهنم بوده و آرزو دارم که زمانی هرکسی بخواهد وارد بازاریابی شبکهای در ایران شود، اولین اسمی که به گوشش میرسد، لیاتیم باشد. اولین انتخاب و قدم او میتواند لیاتیم باشد. نه فقط در بازاریابی شبکهای، هر فردی که بخواهد یک شغل پارهوقت و دورکار در خانه داشته باشد، لیاتیم میتواند برایش بهترین گزینه باشد.