بسم الله الرحمن الرحیم
روزها از پس هم می گذشت. در این یک سال تحولات زیادی به خودم دیدم. تحولات زیادی هم بود. اما من ندیدم. این هفته یکی از آن ها را حس کردم. همیشه سعی می کنم که به خودم آگاه باشم. سعی می کنم تا متوجه خودم باشم. وقتی متوجه خودت هستی؛ اصلاح راحت تر می شود. اما کناره گیری های این روزهای کرونایی انسان را از خود دور می کند. شاید برای شما عجیب باشد. اما آری، تنهایی کرونایی می تواند انسان را از خود دور کند. حتی در اوج تنهایی با خود نیز این اتفاق می افتد.
اما بعضی ها به گمان خودشان یتیم نیستند. بعضی ها هم واقعا یتیم نیستند. من هم دوباره سفر کردم. سفر شیرین ترین و دقیق ترین سنجه و معیار برای هر شخصیتی است. به شدت سفر را دوست دارم. سفر می تواند هجرت باشد. همیشه سعی می کنم که اهل سفر باشم. این پیشنهاد را به شما هم می دهم. سفر انسان را متوجه خود می کند. سفر به همراه تغییر است. در سفر است که می شود انسان های دیگر را شناخت. از دوستان و انسان ها کمک خواست و کمک گرفت.
البته هر سفری نیز مفید نیست. اما به لطف خدا مقصد سفرهای من دوست داشتنی است. خودم که متوجه ی این ارزش نیستم. ولی می دانم با ارزش است. سفر به مشهد الرضا (علیه السلام) را دوست دارم. اما بعید می دانم که این دوست داشتن از سر آگاهی باشد. و فقط می دانم که انسان های بزرگ این سفر را دوست دارند. پس به مشهد رفتم. و این آغازی بر تکانه هایی بر دل و روح من بود. در این سفر شناختم و شناخته شدم. این را به همه پیشنهاد می کنم. قطعا چیزی که در این سفر یافتم نکته ای تکراری است. اما متوجه شدم که در رابطه ی با دیگران باید نیمه ی پر لیوان را ببینم و از برای خودم نیمه ی خالی لیوان. آری به همین سادگی. اما این برای من بسیار بزرگ بود. امیدوارم که متوجه ی آن باشم و بمانم.