چیزی که امروزه بهش آزادی میگن، منظور همان واژه آزادیی است که فرهنگ غرب بهش اعتقاد داره
یعنی نگید که ما در تاریخمون ازادی داشتیم
تو دینمون ازادی داشتیم
ملاک واژه ازادی امروزه اونیی که غربی ها تو قوانینشون و تو فلسفه چند صد سال اخیر، بخصوص بعد از رونق ایالات متحده، مطرح کردند
طبق نظر اونها
من ازادم هر کاری بکنم
مثلا شما رو بکشم
البته شما هم ازادید که منو بکشید
خوب این بده
چون ممکنه من زورم به ۱۰ نفر برسه و بکشم ولی ۱۰۰ نفر هم هستند که زورشون به من میرسه و ممکنه منو بکشند
پس غرب اومد و گفت
اقا درسته که ما ازادیم هر کاری بکنیم
ولی بیایید این ازادی برای ادم کشتن رو بزاریم کنار
رو بقیه چیزها آزاد باشیم
همه این قانون رو قبول کردند
کم کم
مواردی که باید از مجموعه ازادی ها خط بخورند لیست شدند و قانون اساسی کشورهای غربی شکل گرفت
حالا بیاییم کشور و فرهنگ خودمون
مگه تو کشور، دین و فرهنگ ما هم همین طور نیست
فقط ی کم سفت و سخت تر و با جزعیات و حساسیت بیشتر
ما تو همه چیز آزادیم
ولی جایی که این ازادی به آبرو، شخصیت، خانواده و ... ضربه میزنه، ازاد نیستیم
از جمله حجاب
همسر من آزاده که هر جور لباس بپوشه
ولی زن های دیگه هم همین ازادی رو دارند
حالا همسر من میگه: اون خانم با اون طرز لباس پوشیدنش باعث تحریک شوهر من، برادر و پسر من میشه
پس اون ازاد نیست که هر جور لباسی بپوشه
خوب منم ازاد نیستم هر جور لباسی بپوشم
این آزاد نبودن من و ازاد نبودن اون
میشه ی قانون نانوشته به نام عرف
