"خیابان بهشت،دروازهای بهشتی "

از هیاهوی جنگ و چک کردن اخبار که فارغ شدیم.
کارهای فراوانی را باید انجام دهیم.
همان وظیفههایی که شاید حدس نمیزدیم بر عهده ما باشد.
خیلی آدمها کسب و کارهای خودشان را رها کردند تا در سنگر دیگری خدمت کنند.
گوشی را باز می کنم و در مجازی میگردم که عزیزی روایت های معراج الشهدا را گذاشته.
از وداع همسر و فرزندان شهدا با پیکر شهیدشان.
از تابوت هایی که در پرچم سه رنگ ایران پیچیده شده است.
و از خانمی که مرهم می شود بر دل بازماندگان، آقایی گلاب می زند تا هوا معطر شود.
از کسی که زیر بغل مادر شهید را میگیرد تا آنکس که نمیداند چه طور از پیکر جوان بلند قامتی که هیچ باقی نمانده،پیکری منظم کند تا خانواده اش سنگ کوب نکنند.
آقایی که شغل و منسبی برای خودش دارد، این جا دلی کار میکند.
منگنه های تابوت ها را جدا می کند تا باز هم کارایی داشته باشند.
خیلی از هیئتی هایی که دوستان شهیدشان را روانه کردند،مجلس روضه ای ترتیب میدهند تا غم دنیایی را به غم امام حسین(علیه السلام) پیوند بدهند و در روضه سبکبال شوند.
خانمی از کرج تا تهران خودش را میرساند تا هر کاری برای شهدا از دستش بر می آید انجام دهد.
معراج شهدا، چه اشک هایی و لحظات سوزناکی را به خود دیده است.
وداع همسر شهید دهه هشتادی با پیکر شوهری که فقط یک سال مجال زندگی مشترک داشتند داغی سنگین بر دلها میگذارد.
و همهی این داغ ها ما را جسارت بیشتری بخشیده تا از ایران وطن دلیران، دفاع کنیم.
تا از کهن سرزمین خویش حمایت کنیم.
تا در غم شهادت هموطن ، همدل و همراه باشیم.
تا التیامی شود بر داغدیده هایی که هم جنگ را دیدند و هم با تمام وجود لمس کردند.
زندگی شان را جنگ متلاشی کرده.
و در روزگاری نزدیک این غم های بزرگ التیام پیدا میکنند.
در شب های محرم و روضه های اباعبدالله درمان می شوند.
و در حسینیه معراج، پرچم مزار ارباب شهیدمان،دل ها را روانه کربلا می کند.
این ایام اینجا دروازه ای رو به بهشت برین دارد.
کربلایی که این روزها بهتر درک کرده میشود.
قابل فهم تر است که دشمن ، زن و کودک نمیشناسد.
در کربلا علی اصغر(ع) شش ماهه و نوهی پیامبر(ص) را سیراب نکردند و مروت به خرج ندادند.
در 1404 شمسی هم رایان دوماهه را چنین سوزناک به شهادت رساندند.
چه غم عجیبی!
هر چه روزها بیشتر میگذرد.
خروار مصیبت هایی که از شهادت فرماندهان و بزرگان و مردم ایران داریم دلمان را بی تاب تر میکند.
به خانم زینب کبری (س) متوسل میشویم تا از خاکستر غمهایمان ، کارهای بزرگ به ثمر برسانیم.
کارهایی که اگر شهدا بودند بی شک آنها را انجام میدادند.
الهی که همهی این مردمی که با قلبهای شکسته ،این طور پای میدان بودند و حماسه آفریدند.
در پیاده روی اربعین حسینی، به سوی مغناطیس حق طلبی، در جادهی کربلا قدم بردارند.
و به او که حق مطلق است، اقتدا کنند.
ما حق طلبی را از او یاد گرفتهایم و به سوی ایشان، رهسپار ظلم ستیزی میشویم.
در طریق حسین(علیه السّلام) هر آزادهای جایگاهی دارد.
و هیچ مظلومی تنها نیست.
باشد که گامها و قلم هایمان ما را در کشتی نجات او نگه دارند.
که حق اینجاست.
لیلا حاجی