
وقتی با تفاوتهای عقیده و نظامهای فکری مختلف همگی به اقتدای یک پرچم دلخوش بودیم،دشمن خیلی نزدیک بود.
در آسمان ما رفت و آمد میکرد.
دانشمندان هستهای ما را مورد حمله قرار داد.
سرداران بزرگ ما را ترور کرد.
و میخواست از خاک ایران دستاویزی درست کند تا به اهداف شوم خودش برسد.
تا با بازی های پوشالی، مردم به انتقاد و اعتراض دست بزنند.
و او را کامروا کنند تا به نیرنگهای همیشگیاش برسد.
تا اهداف منفعت طلبانهاش اجرا شود.
و چه زیبا بود که همهی ما فرزند ایران بودیم و هستیم.
در گلایهها شاید گم شدیم و از هم فاصله گرفتیم.
ولی خونِ در رگهایمان همیشه نسبتی ستودنی با هم دارند.
از یک ریشهایم و هم چون شاخههای یک درخت کنار هم رشد کردهایم و بالنده شدیم.
جهت هایمان حتی اگر با هم فرق داشته باشند باز هم کنار هم میمانیم.
اگر کنار یکدیگر قد بکشیم زیباتر هستیم.
تا هر کدام به سویی متفاوت.
در جمع بودن ما را هویت میبخشد و گرنه هر کدام مستقل از هم میتوانیم زندگی کنیم.
ولی با چه رنگ و لعابی!؟
با چه کیفیتی!؟
ما با همهی تفاوت های ظاهری ، لهجه های گوناگون ،عقاید مختلف با هم زندگانی می کنیم.
زندگانی ما در جمع تعریف میشود.
زندگی ما با هم معنا پیدا کرده است.
و این هم بستگی چه گوارا و نیک است.
ما حاضر نیستیم خار در چشم عزیزی برود.
دشمن کسی از شهروندان شهر و دیار ما را آزار و اذیت برساند.
ما با هم بودن را تمرین می کنیم.
برای روزهای سخت آماده میشویم.
و یقین داریم اگر خدا خیری دهد به جمعهایی میدهد که همگی در تپش دوستی و محبت هستند.
همگی خاطرخواه هم هستند و هیچ مکر و نیرنگی پذیرفته نیست.
لحظات سخت و دوران متفاوتی را گذراندیم.
تاریخ را با خودم مرور می کنم .
آموزه هایش بسیار است و درس هایش فراوان.
اگر یک خطی بخواهم از جنگ دوازده روزه بنویسم تا فراموشم نشود؛مینویسم *دشمن از کنار هم بودن ما شکست خورد.*
همان موقعی که او در تدارک شکاف داخلی برای ما بود.
در خیابان ها مردم دنبال پرچم سه رنگ ایران بودند تا نشان دهند پای کار وطن هستند.
او که برنامه داشت گلایهها و زخمهای کهنه سر باز کند،از هر ترفند و روشی مایه گذاشت.
دروغِ قحطی ساخت،ولی ناکام ماند.
مردم هوای همدیگر را داشتند.
انتقاد در همهی شرایط و زمانها بوده و هست.
او که به دنبال هراس انداختنهای غیر واقعی در بطن جامعه بود.
و قصد داشت آتش سوزی های ساختگی بسازد تا ایجاد ترس در دل مردم کند.
ولی خود مردم تا نیروهای آتش نشانی برسند در حد وسع دست به کار میشدند و یاری میرساندند تا سطل زباله ها و علف های هرز و... را خاموش کنند.
در فضای پیامرسان ها چقدر حال و هوا حماسی بود.
لطافت احوالپرسی ها به بحثهای سیاسی و جنگ،رنگ حماسه بخشیده بود.
خیلی از شهرهای بزرگ خلوتتر شدند،و همین شد که میهمان نوازی ایرانیان نمایانتر بود.
از شهرهای دور و نزدیک آنهایی که امکاناتی داشتند درب خانههایشان را باز گذاشتند تا مرهمی شوند بر زخم هموطنان.
آن روزها که گذشت عیار معرفت ارزندهتر شد.
این روزها بیشترین سفارشات طلاسازی ها نقشه ایران عزیز شده.
آنکس که هویت خودش را پلاک کرده و بر گردنش انداخته چه ابهت زیبایی پیدا میکند.
از جهتی پیکسل و مگنت با طرح پرچم ایران و نقشه کشور عزیزمان خریداران زیادی داشت.
چقدر نوجوان ها دنبال سربند پرچم ایران شده اند.
در اوج بحبوحهها و تلاطمها هر کس با هر تفاوت ظاهری ،کلامی و عقیده ای هر کاری از دستش بر می آمد انجام میداد.
طراح گرافیک پوستر میزد و منتشر میکرد.
تدوینگر کلیپ های فاخر تولید میکرد و اگر اينترنت یاری نمی کرد پست و استوری کند.
در جمع خانوادگی گوشی اش را دست به دست میکرد تا همه کاری که ساخته است را ببینند.
خواننده آهنگ میخواند و شاعر، شاعری میکرد.
نویسنده روایت مینوشت و بازیگر نقشهای شجاعت ایرانیان را یادآوری میکرد.
هر کسی طوری پای پرچم کشورش ماند و از آن دفاع کرد.
و همهی این ارادتها به کشورمان جان بخشید.
به سربازان وطن روحیه مضاعف داد و دشمن را خوارتر و ذلیلتر کرد.
دشمن کودک کُش طاقت این همدلی و همبستگی را نداشت.
و حالا خیاط های ماهر نماد میدان آزادی را در لباسهای مجلسی پیاده کرده و دوخته اند.
سالن های زیبایی،آرایش هایی از ترکیب رنگ پرچم ایران کار می کنند.
مانتوهایی از نماد ایران جواهر دوزی شده.
و به گمانم نام ایران، نقشه کشورم، پرچم خوش رنگ آن باید با مرغوب ترین سنگ ها و جواهرات در ذهن ها نقش ببندد.
و بازتاب زیبایی های مردمی باشد که هنرمندانه پای آن ماندند.
و هنر ایران ماندگار است.
و همه ی ما به زیر یک پرچم کنار هم ایستاده ایم.
لیلا حاجی
لیلا حاجی