سلام ،داشتم فکر میکردم چه چیزی باعث میشه یک استارتآپ ، موفق بشه یا به شکست منتهی بشه ؟ برای جواب دادن به این سوال ، رفتم مطالب مختلف در این رابطه رو خوندم ولی با توجه به سابقه نسبتا طولانی که در این حوزه داشتم، جواب هایی که پیدا کرده بودم عموما با واقعیت تطابق نداشت ، خصوصا در کشور ما ایران کمی شرایط متفاوت تر است.
دلایلی که در مطالب گفته شده خوندم عمدتا عبارتند از این موارد :
عدم تشخیص درست نیاز مخاطب
نداشتن تیم متخصص
نداشتن پلن مارکتینگ درست و حسابی!
نبود منابع کافی مالی و زمانی
عدم تحلیل درست رقبا
ولی من دراین چند سالی (حدودا ۹ سال) که در این زمینه فعالیت میکنم ، استارتآپ های زیادی رو دیدم که مشکلات بالا را نداشتند ولی به معنی واقعی کلمه با شکست مفتضحانه روبرو شدند ، در طرف مقابل استارتآپ هایی هم بودن که بدون رعایت کردن موارد بالا ، حتی بیشتر از چیزی که تصور میکردن ،نتیجه گرفتن.
قطعا مواردی که میخوام در زیر بیان کنم ، به طور قطعی در همه موارد صدق نمیکنند ولی به هر حال اینا تجربیات من هستن که با شما دوستان به اشتراک میذارم ولی قبل از همه دوست دارم تعریف خودم رو از استارتآپ بگم . ( همونطور که میدونین به تعداد آدم ها تعریف برای استارتآپ هست )
استارتآپ از نظر من :
من به شروع کسب و کاری که از نتیجه آن به طور دقیق اطلاع نداریم و روند راه اندازی آن را هم کامل نمیدونیم، استارتآپ میگویم.
باید و نباید اول : حتما به صورت Agile (چابک ) کار کنید.
بخاطر اینکه عمده استارت آپ ها به صورت پروژه ای هستند، حتما از انجام آن به صورت آبشاری سنتی ( waterfall ) اجتناب کنید. دلیل حرفم هم این است که ما وقتی محصول اولیه رو در مرحله پیش تولید طراحی میکنیم ، خیلی وقتها بخاطر برخی هیجانات ، ترس از لو رفتن ایده اصلی و همگام نبودن با جریان های اجتماعی آینده با افراد زیادی مشورت نرکده ایم،پس قرار است محصولی که طراحی کرده ایم قطعا قبل از انتشار اولیه باید دچار تغییر شود. خب این تغییر چیز بدی نیست چرا که طرز فکر ما هم از بدو تولد تا مرگ هرروزه تغییر میکنه ولی اتفاق مهم این است که ما این تغییرات را درصورت مثبت بودن قبول کنیم. ما وقتی به صورت آبشاری یا همان سنتی کار میکنیم یعنی اول محصول را روی کاغذ طراحی میکنیم بعد توسعه میدهیم بعد تست میکنیم بعد با جامعه تستی به اشتراک میگذاریم ، وقتی جایی در این بین به مشکل بربخوریم برگشتن به گامهای عقب برای ما بسیار سخت خواهد بود ولی در صورت کار بصورت چابک این تغییرت برای ما هزینه زیادی نخواهد داشت. همانطور که میدانید یکی از بهترین متد های کار به صورت چابک ، متد اسکرام هست. در اینباره مطالعه کنید و دانش خودتان را افزایش دهید . اینکار قطعا در آینده به شما کمک خواهد کرد.
باید و نباید دوم : سمی به اسم جزئی نگری و دردی به اسم کلی نگری!
برای من خیلی پیش آمده وقتی یک ایده مطرح میشه مثلا ایده یک اپلیکیشن موبایل ، یکی اونجا هست که فیچر های اپلیکیشن را تا ۲۰ سال آینده همانجا برایتان ترسیم می کند یا در طرف مقابل کسی بوده که فقط عملکرد کلی اپلیکیشن را در کوتاه مدت نگاه میکنه و هیچ دیدی نسبت به آینده این کسب و کار در قالب اولیه اپلیکیشن ندارد. به نظر من هر دو این افراد حکم تخریب آینده یک ایده را دارند مگر اینکه به صورت موازی در کنار هم و به کمک هم کار کنند. حالا شاید براتون سوال باشه که چرا نباید از این افراد دور بمانیم ؟ دلیلش خیلی ساده هست، افراد عمدتا خارج از این دو نوع نیستند و یا حداقل یکی از این خصوصیات را به طور بارز دارند.
باید و نباید سوم : نیاز را درست تشخیص بدید!
همانطور که میدونید یک استارت آپ دقیقا وقتی شروع میشود که ایده کسب و کار بر اساس تشخیص نیاز به ذهن شما میرسد. حالا باید بگیم که وقتی شما این نیاز رو حس کردید قطعا فکرتون درسته یا نه؟ باید بگم تقریبا همیشه درست نیست. چرا؟ چون نیاز شما نیاز همه یا حداقل نیاز یک عده کثیری نیست. چندسال قبل یک خانوم دکتر دامپزشک جهت طرح ایده و سفارش یک اپلیکیشن موبایل به من مراجعه کرد. جدا از اینکه قدم های ایشون برای شروع کسب و کارشون چقدر اشتباه بود ،ایشون حتی در طرح نیاز مشکل داشتن. ایده این خانوم دکتر این بود در یک اپلیکیشن در حوزه هتل حیوانات و رزرو هتل بسازیم که کسایی که حیوانات خانگی دارن در صورت نیاز هتل برای حیوان خونگی خودشون رزرو کنند و با توجه به منطقه ای که ایشون درآن فعالیت میکردن ، این نیاز برایشان بسیار درست و جوابگو به نظر میومد. بگذریم . . .
من ازشون درخواست کردم که یک تایم کوچیک به من بدن که در رابطه با طرح نیاز تحقیق کنم. با اینکه اول کار مقاومت میکردن ولی از یه جایی به بعد وقتی اصرار منو دیدن قانع شدن که من اینکار رو انجام بدم. به هر حال من در صورت قبول کردن سفارش قراربود پول بگیرم و اینکه دارم این درخواست رو میکنم حتما نیت خوبی دارم. من ۳۰ نفر از مناطق مختلف تهران رو تو اینستاگرام پیدا کردم که حیوون خونگی داشتن. یک روز کامل وقت گذاشتم و نه به صورت مستقیم ایده وجود همچین اپلیکیشنی رو براشون توضیح دادم و جالب اینجاست که فقط یک نفر بود که گفت در صورت در تنگنا موندن شاید از همچین اپلیکیشنی استفاده کند. این جواب به طور واضح نشان میداد که ایده این کسب و کار غلط است( البته من الان یه جور دیگه ای تحقیق میکنم :) ) من نتیجه رو با خانوم دکتر به اشتراک گذاشتم و ایشون با ناراحتی گفتن که از انجام اینکار بیخیال میشن. به هرحال ایشون بعدا به یک نفر دیگر سفارش کارو دادن و بعد ازساخت همون اول به دلیل عدم موفقیت در کسب جواز های لازم با شکست روبرو شدن که این مقدمه باید و نباید چهارممون هست.
باید و نباید چهارم : مجوز های لازم رو بگیرد
دو حالت بیشتر ندارد. حالت اول شما همان اول بدون مجوز کار میکنید و وقتی نزدیک موفقیت هستید با محدودیت هایی که از طرف قانون بوجود میاید مجبورید کسب و کار خودتان را برای مدتی فریز ( متوقف )کنید که باعث میشود اولا مخاطبان اولیه تان بریزد ثانیا رقبایتان بهترین فرصت را دارند تا از شما پیشی بگیرند یا حتی ایده شما را بدزدند چون هیچ راهکار درستی در قبال این اتفاق وجو ندارد. حالت دوم هم اینکه اصلا کسب و کاری که میخواهید ایجاد کنید با قوانین کشور همخوانی ندارد و شما هیچ وقت قرار نیست به صورت قانونی فعالیت کنید. البته شاید در برخی موارد بتونین با کمی تغییرات این کار را انجام بدهید ولی امکان این هم هست که کاری نتوانید بکنید و این یعنی شکست!
خلاصه : من چند موردی که به ذهنم میرسید رو نوشتم . قطعا در آینده هم باز در این موارد برایتان مینویسم ولی فعلا همین ها کافیست.