إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ، إِلَهِي إِنْ كَانَ صَغُرَ فِي جَنْبِ طَاعَتِكَ عَمَلِي، فَقَدْ كَبُرَ فِي جَنْبِ رَجَائِكَ أَمَلِي؛
خدايا! اگر مرا بر جرمم بگيرى، من نيز تو را به عفوت بگيرم، و اگر به گناهانم بنگرى، جز به آمرزشت ننگرم، و اگر مرا وارد دوزخ كنى، به اهل آن آگاهى دهم كه تو را دوست دارم، خدايا اگر عملم در برابر طاعتت كوچك بوده، همانا از سر اميد به تو آرزويم بزرگ است.
اگر معرفتی و عشقی هست، گفتگو با معشوق باید اینگونه باشد. معشوق آنقدر در عشق مستغفرق باشد که بگوید حتی اگر مرا در میان دشمنانت قرار دهی و به آتش بیاندازی نیز من بین همانها فریاد میزنم که "تو را دوست دارم". به راستی تا به حال تأملی کردیم که ما چقدر خدا را دوست داریم؟ آیا تا به حال به او گفتیم: "دوستت دارم" (أَنِّي أُحِبُّكَ). پس بگوییم.