مقدمه: شاید نتونیم در توصیف ناپلئون بناپارت تنها به یک کلمه اکتفا کنیم؛ در پرده ای از تاریخ جلاد بود و در پردهای اسطوره یک ملت؛ از نبوغِ جوانی از جزیره کرسی تا تاجگذاری دیانت گریز، از قهرمانی ملی تا تجلی از یک خدا. در این سری یاداشت کوتاه نگاهی داشتم به تفاسیری از پیوست دو اثر نئوکلاسیک در روایتی از بناپارت. (سعی کردم تا میتونم در پراختن به مباحث صرفا بر کلیات اکتفا کنم و از جزئیات پرهیز کنم)
عنوان اول اثر تاج گذاری ناپلئون از ژاک لویی دیوید درسال ۱۸۰۵ شروع و در سال ۱۸۰۸ به پایان رسید این عنوان شاید بزرگترین ترسیم دیوید از ناپلئون نبود با این وجود برآمدی بی نقص از حال و روز بناپارت فاتح بود و تجلی از جاه طلبیش بود روایتی از اهدای تاج توسط ملکه فرانسه یعنی ژوفین بوآرنه بجای شخص پاپ.
شاید با نگاهی بر سیر زندگی ناپلئون تا تاجگذاری او دید وسیعی از پرتره ژاک لوئی دیوید و نوع روایت اون پیدا کنیم:
بازپسگیری هوشمندانه ناپلئونی که تنها با ۲۴ سال سن رهبری توپخانه را بدست گرفت؛ سکوی پرتابی که به موجب اون بناپارت پله های ترقی رو به سرعت طی کرد، از لشکرکشی به ایتالیا تا مقبولیت سنا در فتح مصر و لشکرکشی به سوریه؛ بناپارت پله های ترقی را با سرعت زیادی طی کرد و مقبولیت او هرروز در نزد سنا و درباریان افزایش پیدا میکرد از فتوحات خاورمیانه تا دفاع از مجلس دیرکتوار در برابر سلطنت طلبان که بعد ها بناپارت با کودتای ۱۷۹۹ با انحلال دیرکتوار بزگترین گام خود به یک امپراطوری مسلم را ورداشت. اثر لوئی دیوید روایت پنج سال پس فعالیت ناپلئون بعنوان کنسول اول فرانسه و برگزیده خود بعنوان کنسول منتخب یا به اصطلاح پادشاه هستیم. تاجگذاری عظیمی که در نوتردام برگزار شد و بیانگر جلا و شکوه قهرمانی مقتدر بود که به مقامی والا دست یافت شاید بارز ترین ویژگی اثر دیویس دردست نبودن تاج در دستان پاپ بود. تفسیری که بعضا به اقتدارگرایی بناپارت نسبت داده میشد یا بعضا بعنوان فردی خودستا تلقی میشد؛ برداشتی که شاید با کمی تفکر بیشتر بر گرایش ناپلئون به کلیسای کاتولیک بتونیم اونو نقض کنیم. ناپلئون در انقلابی حضور داشت که ماهیت و نقش کلیسای کاتولیک رو به زوال بود و مقبولیت اسبق هم در اون دیده نمیشد اما با این تفاسیر بناپارت با ماهیت کلیسای کاتولیک مشکلی نداشت و از اصول مسیحیت بهره میبرد با این وجود او هیچ چیز را از جامعه فرانسه بالاتر نمیدید که همین سندی بر بردست داشتن تاج در دستان ملکه فرانسه است.
نکته بارزی دیگهای که علاوه بر الهام رومی دیوید از ناپلئون در این اثر وجود دارد والایی یافتن مادر ناپلئون نسبت پاپ پیوس هفتم در تصویر است.
عنوان دوم امپراتور ناپلئون در اتاق مطالعهاش در تویلری، شاید بتونیم این اثر را بارز ترین اثر زاک لوئی دیوید در باب ناپلئون بدونیم عنوانی که ناپلئون بعد از دیدنش باور داشت که ژاک لوئی به درکی عمیق و واقعی از ناپلئون رسیده. بماند با دونستن شرایط وقت ناپلئون در بازه این اثر بتونیم به درک عمیق تری لایه های زیرین این اثر برسیم ما در این زمان ترسیم این نقاشی بازه ای ۸ ساله از سلطنت ناپلئون رو شاهد بودیم، سرد شدن رابطه ناپلئون و ژوفین و تبدیل شدن به یک رابطه خشک و ملال آورد، مشکلات فرانسه و بريتانيا و شروع جنگ های ناپلئونی با ائتلاف سوم که تمام این موارد به روایتی از یک انسان بدل تا خدایی که روزگاری مغرورانه از آلپ گذر میکرد.
ساعت چهار صبح و شمشیر در نزدیکی ناپلئون از حالت خسته صورتش کاملا مشخصه مدت هاست که خواب به چشمش نیومده، برخلاف پرتره های دیگر شاهد نظمی نیستیم تمام کاغد ها کاملا از هم گسیخته بر روی میز قرار گرفتن، یونیفورم بناپارت چروکیده بر تنش باقی مونده، ظاهرا خیلی وقته اونو درنیاورده؛ این اثر در ۱۸۱۲ ترسیم شد سالی که بزرگترین جنگ ناپلئون علیه ائتلاف رقم خرد، روسیه. نبردی که موجب به سهمگين ترین شکست ناپلئون در زندگیش شد شلاق زمستان ناپلئون رو جزیره ای اطراف کرسی تبعید کرد که موجب از هم گسیختگی ساختاری شد که حتی با وجود برگشت بناپارت به قدرت صرفا منجر به چیزی جز یک مرثيه خوانی صد روزه نشد
مرثیهای که گویا ناپلئون متنش رو از اون روز در اتاقش نوشت