خانم وندلین ون درانن (Wendelin Van Draanen) در سال2011 کتاب رویای دونده را نوشت.این کتاب فوق العاده در سال 2012 جایزه کتاب اشنایدر فمیلی را برد. نسخه ای که من خواندم ترجمه ی خانم بیتا ابراهیمی بود چاپ دوم سال1396و 468 صفحه داشت. داستان مهیج در کنار ترجمه سلیس و روان لذت کتاب خواندن را بیشتر میکند طوری که حتی گذر زمان را هم حس نمیکنید.
خواندن این کتاب را به نوجوانان و بزرگسالان توصیه میکنم.
تصویر چند صفحه از کتاب را هم برایتان میگذارم:
5 درس که از خواندن این کتاب یاد گرفتم:
1- زندگی، غیر قابل پیش بینی است: یکی از جمله هایی که دوست دارم از قول پدرم همیشه گوشه ذهنم نگه دارم این است:
"اگه سیب رو از ارتفاعی رها کنی، تا وقتی به زمین برسه هزارتا چرخ میزنه. پس نگران چیزی نباش. همه چیز به وقتش درست میشه."
جسیکا به عنوان یک دختر سالم متولد شد. در نوجوانی یک دونده ی سرعتی بود. تصادف باعث شد ورق برگردد و یکی از پاهایش را از دست بدهد. او هیچ وقت فکر نمیکرد روزی برسد که بتواند راه برود؛ اما در نهایت مثل یک شوالیهی دلاور بر اژدهای معلولیت و ناتوانی غلبه کرد.
2- تا با کفشهای دیگران راه نرفته ام، آنها را قضاوت نکنم:از دست دادن یک عضو از بدن واقعا سخت است. حتی نمیتوانم تصورش کنم. به قول جسیکا مثل این است که زیر یک لایه یخ گیر کردهای و برای ذره ای هوا تقلا میکنی!
یادم باشد درباره دیگران پیشداوری نکنم؛ صرفا به خاطر اینکه شبیه من نیستند. از لحاظ سطح خانوادگی، ظاهر، وضعیت سلامتی، عقاید وباورها و...
3- تلاش، امیدواری و صبر شاهکلیدی است که درهای بسته را باز میکند.
4- دوستان خوب مثل طلا هستند، ارزششان هرروز بیشتر میشود مطمئنم اگر جسیکا دوستان خوبی نداشت نمیتوانست به سختی ها غلبه کند. هلن کلر نابغه، دوست را به خوبی توصیف میکند:
قدم زدن با یک دوست در تاریکی، بهتر از تنهایی قدم زدن در روشنایی است
5- عشق در زمان و مکان مناسب میآید: جسیکا زمانی که سالم بود، جایی در گوشه ذهنش به گوین فکر میکرد اما موقعیتی پیش نیامده بود که به هم باشند. از آنجا که وقتی سیب را پایین بیندازی، تا به زمین برسد هزار چرخ میزند ، دوستی گوین و جسیکا ....
خودتان کتاب را بخوانید تا ببینید رابطه گوین و جسیکا به کجا میرسد :)
1- هر روز (حداقل تا یک هفته) از خدا به خاطر نعمت هایش - مخصوصا پاهایم- سپاسگزاری کنم
2- خانواده و دوستانم را در سختیها نتها نگذارم.