ویرگول
ورودثبت نام
اسفندیار خدایی
اسفندیار خداییاسفندیار خدایی، دکتری مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران
اسفندیار خدایی
اسفندیار خدایی
خواندن ۱۰ دقیقه·۲۱ روز پیش

معامله بزرگ با ونزوئلا

ترجمه اسفندیار خدایی
ترجمه اسفندیار خدایی

منبع: فارن افرز

A Grand Bargain With Venezuela

By: Francisco Rodríguez

فرانسیسکو رودریگز پژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات اقتصادی و سیاست‌گذاری و عضو هیئت علمی وابسته به مدرسه امور جهانی یوسف کربل در دانشگاه دنور است. او نویسنده کتاب سقوط ونزوئلا: سیاست زمین سوخته و افول اقتصادی، 2012–2020 است.

ترامپ عزم خود را علیه ونزوئلا جزم کرده. در طول تابستان، دولت او شروع به تجمیع نیروی دریایی گسترده در دریای کارائیب، عمدتاً در نزدیکی سواحل ونزوئلا کرد و کشتی‌ها را بلافاصله پس از خروج از آب‌های سرزمینی این کشور هدف قرار داد. در اکتبر، او به سیا مجوز انجام عملیات در داخل مرزهای ونزوئلا را داد. ترامپ بارها از نیکلاس مادورو انتقاد کرده، او را متهم کرده که زندانیان ونزوئلایی را به سوی ایالات متحده روانه می‌کند و گفته که روزهای حضورش در قدرت به شمارش افتاده است. این هفته، واشنگتن یک گروه رزمی ناو هواپیمابر را به کارائیب منتقل کرد و به ترامپ گزینه‌های احتمالی حمله نظامی، از جمله حملات زمینی، ارائه شد. کاخ سفید در ظاهر می‌گوید عملیات صرفاً با هدف مقابله با مواد مخدر است، نه تغییر رژیم. اما گستره این استقرار نظامی ــ بزرگترین حضور آمریکا در کارائیب از زمان بحران موشکی کوبا در 1962 ــ و لفاظی‌های همراه آن نشان می‌دهد هدف واقعی واشنگتن احتمالاً سرنگونی دولت مادورو است.

اگر ترامپ به ونزوئلا حمله کند، بعید است پایان خوبی داشته باشد. بدون یک تهاجم کامل ــ اقدامی که نه پشتوانه داخلی دارد و نه نیروهای فعلی برای آن کافی است ــ نمایش قدرت به تنهایی به‌سختی می‌تواند حکومت مادورو را سرنگون کند. همان‌طور که دو دانشمند علوم سیاسی، الکساندر داونز و لیندسی اورورک، در فارین افرز نوشته‌اند، حملات هوایی به‌تنهایی هرگز رهبر یک کشور را از قدرت برکنار نکرده است. حتی اگر تلاش آمریکا به‌نوعی به نتیجه برسد، ارتش ونزوئلا تقریباً قطعی است که مادورو را با یکی از نزدیکان خود جایگزین خواهد کرد. و حتی اگر ــ برخلاف تمام احتمالات ــ اپوزیسیون کنترل کامل کشور را در دست بگیرد، هیچ تضمینی وجود ندارد که این تغییر ناگهانی به گذار پایدار و دموکراتیک منجر شود.

با این حال، ترامپ ممکن است تصمیم به حمله بگیرد. اما کاخ سفید احتمالاً می‌داند که نمایش قدرت به تنهایی، مادورو را سرنگون نخواهد کرد. و با وجود لفاظی‌های تند، ترامپ از گذشته با مداخلات نظامی بزرگ و طولانی‌مدت و ملت‌سازی مخالف بوده است.

ترامپ، چه در دوره نخست و چه اکنون، معمولاً مسائل پیچیده داخلی و خارجی را با راهبردی مدیریت کرده که آن را در کتاب هنر معامله (1987) توضیح داده بود: «افزایش فشار برای مذاکره». پس از آزمایش موشکی کره شمالی در 2018 که capable of hitting the United States بود، ترامپ تهدید کرد با «آتش و خشمی که جهان هرگز ندیده» پاسخ خواهد داد. سپس سه نشست درباره خلع سلاح هسته‌ای با کیم جونگ اون برگزار کرد. او تهدید کرد اگر اعضای ناتو بودجه دفاعی خود را افزایش ندهند، آمریکا خارج خواهد شد. اکثر کشورهای عضو هزینه‌ها را افزایش دادند و آمریکا در ناتو ماند. و در آوریل، ترامپ تقریباً روی تمام کشورهای جهان تعرفه وضع کرد، اما بسیاری از آنها را برای مذاکره درباره موانع تجاری کاهش داد یا متوقف کرد.

اگر برنامه ترامپ واقعاً تغییر رژیم در ونزوئلا باشد، احتمال دارد با شکستی پرهزینه و شرم‌آور روبه‌رو شود. اما اگر این نمایش قدرت را مقدمه‌ای برای یک ابتکار دیپلماتیک ببیند، ممکن است بخت آن را داشته باشد که مهم‌ترین پیروزی سیاست خارجی دولتش را ثبت کند. با این حال، واشنگتن باید بداند که گذار دموکراتیک یک شبه اتفاق نمی‌افتد. این فرایند معمولاً پس از مذاکرات گسترده‌ای رخ می‌دهد که در آن دیکتاتوری می‌پذیرد بخشی از قدرت را با منتقدان خود تقسیم کند. انتخابات آزاد و منصفانه در پایان این فرایند می‌آید، نه در آغاز؛ زیرا برای انتقال مسالمت‌آمیز قدرت، اصلاحات نهادی و دوره‌ای از همزیستی با حکومت پیشین لازم است.

بنابراین ایالات متحده باید از نفوذ خود برای کشاندن هر دو طرف مناقشه داخلی ونزوئلا به میز مذاکره استفاده کند و آنها را وادار کند که اهداف حداکثری خود ــ حذف کامل طرف مقابل ــ را کنار بگذارند و به تقسیم قدرت تن دهند. چنین توافقی شاید برای برخی به اندازه یک حمله نظامی رضایت‌بخش نباشد، اما بسیار موثرتر از اقداماتی مانند عملیات سیا برای حذف مادورو خواهد بود و ظرفیت بیشتری برای بهبود زندگی ونزوئلایی‌ها و فراهم‌کردن زمینه دموکراتیزه‌کردن کشور دارد.

تغییری که می‌توان به آن باور داشت

در زمینه تلاش‌های تغییر رژیم، ونزوئلا قبرستانی از ایده‌هاست. در دولت نخست ترامپ، ایالات متحده تحریم‌های شدیدی بر بخش‌های نفت و معدن ونزوئلا اعمال کرد و تصور داشت با قطع منابع مالی، دولت فرو می‌پاشد. اما چنین نشد: مادورو در قدرت باقی ماند، حتی با وجود اینکه تحریم‌ها موجب عمیق‌ترین رکود اقتصادی زمان صلح و بزرگ‌ترین موج مهاجرت در تاریخ معاصر شدند. دولت بایدن راه دیگری رفت: ارائه کاهش محدود تحریم‌ها در ازای برگزاری انتخابات آزاد. اما این نیز شکست خورد. در انتخابات 2024، بیش از نیمی از مردم ونزوئلا رأی دادند و براساس جمع‌آوری دقیق صورت‌جلسه‌ها، ادموندو گونزالس به‌طور قاطع پیروز شد. اما نهادهای انتخاباتی مادورو را پیروز اعلام کردند و دولت او اعتراضات را با خشونت سرکوب کرد.

اما گزینه دیگری نیز وجود دارد: تلاش برای ایجاد توافق همزیستی میان مادورو و مخالفانش. به‌جای اجبار به کناره‌گیری فوری از قدرت ــ مطالبه‌ای که بارها غیرواقعی بودنش ثابت شده ــ این طرح به‌دنبال ترغیب دولت به دموکراتیزه‌کردن تدریجی اما واقعی است.

این ایده شباهت‌هایی با «چارچوب گذار دموکراتیک ونزوئلا» در سال 2020 دارد. آن طرح، ایجاد «شورای دولتی» با حضور نمایندگان دولت و اپوزیسیون را پیشنهاد می‌کرد تا بر گذار به انتخابات آزاد نظارت کند. اما آن چارچوب، سازوکار تقسیم قدرت را صرفاً پلی موقت می‌دانست که باید ظرف یک سال به انتخابات منتهی شود. در حالی که توافق‌های همزیستی معمولاً نیازمند مدت زمانی طولانی‌ترند.

اگر چنین توافقی درست طراحی شود، احتمال قابل توجهی برای ایجاد دموکراسی در ونزوئلا دارد. پژوهش‌های علوم سیاسی نشان می‌دهد «گذارهای توافقی» یکی از پایدارترین مسیرها برای پایان دادن به حکومت‌های اقتدارگرا هستند. نمونه‌هایی در آمریکای لاتین ــ از جمله برزیل، مکزیک و اروگوئه ــ وجود دارد که در آنها اصلاحات آغازشده توسط دولت‌های اقتدارگرا، زمینه رقابت سیاسی پایدار را فراهم کردند. در مقابل، بسیار نادر است که دخالت خارجی بدون اشغال طولانی‌مدت، گذار دموکراتیک ایجاد کرده باشد.

و ونزوئلا، بیش از بسیاری کشورها، به چنین گذار توافقی نیاز دارد. سال‌ها حکومت مادورو جامعه را به‌شدت قطبی کرده است. با اینکه اکثریت مردم با او مخالف‌اند، حدود یک‌سوم جامعه هنوز با جریان مادوریسم هویت سیاسی دارد. بسیاری ــ بیش از نیمی از کشور ــ نگاه مثبتی به هوگو چاوز دارند. بنابراین هر رئیس‌جمهوری که پس از مادورو روی کار بیاید، برای اجرای اصلاحات بزرگ نیازمند حمایت بخشی از چاوئیست‌ها خواهد بود.

بدون توافق تقسیم قدرت، اپوزیسیون ونزوئلا قادر به ایجاد یک جبهه گسترده نخواهد بود و احتمالاً به‌جای اصلاحات، به‌دنبال انتقام‌گیری خواهد رفت. این جریان نه‌تنها اخراج‌های اجباری و کشتار ونزوئلایی‌ها در کشورهای کارائیب را محکوم نکرده، بلکه از تحریم‌هایی حمایت کرده که اقتصاد کشور را نابود کرده‌اند. این یعنی اپوزیسیون نیز، مانند مادورو، منافع سیاسی را بر حقوق بشر ترجیح داده است؛ ویژگی اصلی جنبش‌های اقتدارگرا. با توجه به ساختار سیاسی «برنده همه‌چیز را می‌برد»، به‌راحتی می‌توان تصور کرد که رئیس‌جمهوری ضدچاوئیستا، تبدیل به نسخه‌ای معکوس از مادورو شود و همان ابزارهای حکومتی را علیه مخالفان به کار گیرد.

در چنین سناریویی، نه‌تنها آینده دموکراسی نابود می‌شود، بلکه کشور احتمالاً به سمت جنگ داخلی حرکت می‌کند. ارتش ونزوئلا پر از چاوئیست‌هاست و اگر دولت بعدی تلاش کند آنها را پاکسازی کند، ممکن است دست به شورش مسلحانه بزنند ــ شورشی که می‌تواند از حمایت گروه‌های چریکی کلمبیا و شبکه‌های جنایی فعال در ونزوئلا برخوردار شود. نتیجه می‌تواند درگیری طولانی‌مدتی شبیه جنگ پنجاه‌ساله کلمبیا باشد.

پیشنهادی که نتوان رد کرد

برای موفقیت یک «معامله بزرگ» در ونزوئلا، لازم است هر دو جناح در ساختارهای سیاسی و حقوقی کشور نمایندگی تضمین‌شده داشته باشند. دموکراسی پایدار فقط انتخابات نیست؛ بلکه محدودیت بر قدرت اجرایی و تضمین امنیت رقابت سیاسی است. مشکل گذار از اقتدارگرایی این است که دولت‌های اقتدارگرا نهادهای بازدارنده ندارند و قدرت را متمرکز می‌کنند. همین باعث می‌شود هر نیرویی که جای آنها را می‌گیرد، وسوسه سوءاستفاده از قدرت را داشته باشد. برای نمونه، قانون اساسی ونزوئلا به رئیس‌جمهور اجازه می‌دهد هر زمان بخواهد انتخابات مجلس مؤسسان را برگزار کند و تمام نهادهای دیگر را منحل نماید. اپوزیسیون در صورت قدرت گرفتن تقریباً قطعاً از این ابزار برای پاکسازی همه چاوئیست‌ها استفاده خواهد کرد.

ترامپ اما می‌تواند با اجبار دو طرف به توافق، از این چرخه جلوگیری کند. اپوزیسیون ونزوئلا کاملاً به واشنگتن وابسته است و توان مخالفت چندانی ندارد. از سوی دیگر، تهدید کم‌سابقه نظامی، مادورو را در موقعیتی قرار داده که ناچار به پذیرش امتیازدهی است. این یعنی آمریکا می‌تواند چارچوبی تحمیل کند که در آن دو طرف به تقسیم قدرت و ایجاد نهادهای تضمین‌کننده تعهد دهند.

در عمل، نمایندگان حکومت باید بپذیرند که سهمیه‌هایی مشخص برای اپوزیسیون در نهادهای اصلی وجود داشته باشد. برای نمونه، در دیوان عالی، اپوزیسیون باید هشت کرسی از مجموع بیست کرسی را داشته باشد و چهار کرسی دیگر را افراد مورد قبول دو طرف پر کنند. سازوکاری مشابه باید برای تعیین اعضای شورای ملی انتخابات اعمال شود. اپوزیسیون باید در برخی اتاق‌های کلیدی دیوان عالی، مانند «اتاق کیفری»، اکثریت داشته باشد. همچنین باید دادستان کل، حسابرس کل و مدافع حقوق مردم جدید تعیین شوند. حداقل یکی از این مقامات باید از سوی اپوزیسیون باشد و یکی دیگر مورد قبول دو طرف.

برخی از این اصلاحات نیازمند بازنگری قانون اساسی هستند. قانون اساسی فعلی محصول یک «اقتدارگرایی انتخاباتی» است، نه دموکراسی. قانون جدید باید قدرت رئیس‌جمهور را محدود و تضمین کند که بازندگان انتخابات آتی تحت پیگرد قرار نگیرند. باید قدرت انحلال نهادها توسط مجلس مؤسسان حذف شود، مجلس دو‌گانه ایجاد شود و اختیارات نهادی به‌گونه‌ای تعریف شود که هیچ‌یک از طرفین نتواند دستگاه قضایی و نظارتی دوران گذار را دستکاری کند. قانون اساسی جدید باید با مشارکت گسترده ملی نوشته شود و در همه‌پرسی به تأیید مردم برسد. این همه‌پرسی فرصتی خواهد بود تا نهاد انتخاباتی جدید اعتماد عمومی و جهانی را جلب کند.

اصلاح نهادهای ونزوئلا زمان‌بر است. اما گام‌هایی فوری وجود دارد. دولت باید تمام زندانیان سیاسی را آزاد کند و قانون محدودکننده بازداشت‌های خودسرانه تصویب شود. یک نهاد نظارتی بی‌طرف با کمک دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل باید تشکیل شود تا بر وضعیت بازداشت‌ها نظارت کند و اختیار تحقیق درباره نقض حقوق بشر را داشته باشد. این نهاد باید بر فعالیت نهاد نظارت رسانه‌ای نیز نظارت کند تا از سانسور جلوگیری شود.

این اصلاحات سیاسی تنها بخش اول کار است. اقتصاد ونزوئلا نیز باید با همکاری دو جناح احیا شود. آنها می‌توانند برنامه‌ای بین‌المللی برای بازسازی اقتصادی تدوین کنند که هدفش بازگشت کشور به بازار نفت و مالی جهانی باشد. بانک مرکزی و شرکت نفت دولتی باید توسط کارشناسان غیرسیاسی و مشترکاً انتخاب‌شده اداره شوند. آمریکا نیز باید تمام تحریم‌های اقتصادی را لغو کند و با همکاری صندوق بین‌المللی پول و طلبکاران، کمک مالی و فنی لازم برای اصلاحات اقتصادی را فراهم کند.

در نهایت، باید انتخابات برگزار شود، اما طبق جدول زمانی تدریجی: ابتدا محلی، سپس ایالتی، سپس پارلمانی و در آخر ریاست‌جمهوری. نهادهای دوران گذار باید تا پایان نخستین دوره ریاست‌جمهوری پس از گذار، با همان ترکیب مشترک، باقی بمانند.

آموختن همزیستی

برای مقام‌های آمریکایی که مشتاق کنار زدن مادورو هستند، گذار توافقی ممکن است بسیار کند و پیچیده به نظر برسد. اما در ونزوئلا هیچ میان‌بری به آینده بهتر وجود ندارد. همین کندی است که این طرح را از هر گزینه فوری دیگر کارآمدتر می‌کند. زیرا امکان دستکاری انتخابات را محدود و وسوسه سوءاستفاده از قدرت اجرایی را کاهش می‌دهد و شرایط انتقال مسالمت‌آمیز قدرت را فراهم می‌کند. مهم‌تر از آن، این طرح به‌سرعت شرایط زندگی ونزوئلایی‌ها را بهبود می‌دهد ــ آزادی صدها زندانی سیاسی و آغاز روند احیای اقتصادی که مهاجرت را کاهش می‌دهد. همچنین به واشنگتن کمک می‌کند تا در همکاری با ونزوئلا، با جرائم فراملی و موج مهاجرت مقابله کند.

این توافق بی‌شک با مخالفت تندروهای هر دو طرف مواجه خواهد شد. اما این امری طبیعی است. گذار دموکراتیک بیش از هر چیز، یافتن زمینه مشترک میان نیروهای میانه‌رو در جوامع قطبی است. دیگر کشورها این مسیر را پیموده‌اند و ونزوئلا نیز می‌تواند. آمریکا و شرکایش باید از مذاکرات برای ایجاد اجماع ملی حمایت کنند.

در نهایت، مزیت احتمالی استقرار نظامی ایالات متحده در سواحل ونزوئلا، دقیقاً در عدم قطعیتی است که ایجاد کرده است. ترامپ با سبک «هنر معامله»، یک‌تنه سطح خطر را بالا برده است. اکنون ریسک‌ها هم برای مادورو ــ که با تهدید واقعی حمله مواجه است ــ و هم برای اپوزیسیون ــ که وابستگی کاملش به واشنگتن آشکار شده ــ افزایش یافته است. این تهدید می‌تواند مقدمه خشونت باشد، اما به همان اندازه می‌تواند دریچه‌ای برای گذار مذاکره‌شده بگشاید؛ گذاری که بن‌بست فاجعه‌بار کنونی را بشکند و به ونزوئلایی‌ها اجازه دهد آینده خود را دوباره به دست گیرند.

ایالات متحدهحقوق بشرعلوم سیاسیونزوئلا
۲
۱
اسفندیار خدایی
اسفندیار خدایی
اسفندیار خدایی، دکتری مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید