ویرگول
ورودثبت نام
آرمان امیری
آرمان امیری
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

کارهای من در ۱۴۰۳/۵/۴

به نام خدا ، امروز صبح ساعت ۸:۴۰ از خواب بیدار شدم. ساعت ۹ شروع به خوردن صبحانه کردم و تا ۹:۳۰ طول کشید.‌ با پدر و مادرم در مورد کارهای امروز و برخی مسائل حرف زدم؛ حتی در مورد تصمیمی که برای آینده خودم گرفتم. منظورم از این عبارت، به پیش آقای پور کریمی رفتن و ثبت نام کردن در آنجا بود. یقین دارم که این کاری که در پیش گرفتم، آینده‌ام را تضمین میکند. ساعت ۱۰:۰۰ از خونه با پدرم زدیم بیرون و به طرف پاساژ اهورا راه افتادیم. وارد زیر زمین شدیم و به طرف مغازه B10 یعنی دفتر آقای پور کریمی رفتیم. به دلیل نبودن جای پارک برای ماشین ایشون ، کمی آنجا منتظر ماندیم تا ایشون برسند. با ایشان در مورد درآمد و چگونگی به دست آمدن آن در برخی سایت های محبوب و برتر جهان سخن گفتیم. البته پدرم کمی ما را تنها گذاشت و سپس پیشمان آمد. بهترین مصاحبه طول عمرم رو تجربه کردم. فردی بسیار باهوش جلوی من نشسته بود. با ایشون در مورد نحوه موفقیت و نترسیدن مخصوصا در دنیای امروزی حرف زدیم. حتی برایم جالب بود که کمی هم انگلیسی سخن گفتیم. ۱ ساعتی پیش ایشون بودیم و نمیدانم که این ۱ ساعت چطوری گذشت. بسیار شیرین بود. حتی شنبه ساعت ۵ کلاس جبرانی با ایشون دارم. برام واقعا هیجان انگیزه. خب از پاساژ بیرون اومدیم و با پدرم به
کتاب فروشی سیدیان و مهرگان رفتیم، اما هیچکدوم کتاب اثر مرکب که استادم معرفی کرده بود را نداشتند، سپس آن را از کتاب فروشی شه‌پول خریدم،سپس به بازار میوه ها رفتیم، کمی خرید کردیم و سپس سوار ماشین شدیم و به خانه برگشتیم. در اولین فرصت کتاب را باز کردم و شروع به خواندن کردم، تا کنون که این را مینویسیم، ساعت ۱۵:۲۶ است. من ۳۰ صفحه از این کتاب جالب را خوانده ام و تا کنون کتابی به همچین شگفتی و جالب ندیده‌ام. هر صفحه را که مطالعه میکنم. بیشتر مشتاق میشوم. بسیار عالی است.

اثر مرکبمعرفی کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید