به نام خدا
امروز کمی دیرتر از روز های قبلی بیدار شدم. ساعت ۹ از خواب بیدار شدم و به محض بیدار شدن رفتم صورتم را شستم و صبحانه خوردم. امروز تصمیم گرفتم اثر مرکب را روی زندگی ام تأثیر بدهم. به این منظور تصمیم گرفتم که کل صبح امروز را به مادرم در خانه کمک کنم.
پس در مرحله اول جایم را مرتب کردم و هال را مرتب کردم. سپس به سراغ اوپن رفتم و آن را هم مرتب کردم. بعدا، به حیاط رفتم و آنجا را جارو کردم و به گل ها آب دادم.سپس لباس هایم را که شسته شده بودند تا زدم و در جا لباسی هایم مرتبشون کردم. در تمام این مدت هم مادرم مشغول به پختن غذا بود.سپس به اتاقم رفتم و آنجا را هم جارو زدم و مرتب کردم. مادرم خیلی خوشحال بود. انگار جدی جدی اثر مرکب داره کار میکنه. سپس نهار خوردیم و بعد از کمی استراحت همراه پدرم به آرایشگاه رفتیم و تا ساعت ۷ آنجا بودیم. سپس به خانه برگشتیم و دوش گرفتم.
سپس با پدرم کمی مشغول به خواندن کتاب شدیم. و در شب هم با خانواده فیلم بی بدن را نگاه کردیم. این فیلم بر اساس واقعیت در سال ۱۳۹۲ در مورد پسر و دختری ساخته شده است. موضوع فیلم جنایی بود و خیلی به نظرم جالب نبود. در واقع من از فیلم های جنایی خوشم نمی آید. اما به هرحال مجبور بودم آن را تماشا کنم.