به نام خدا .....
.من امروز دوشنبه مورخه 1403/5/22 را بیدار شدن در ساعت 5:30 صبح شروع کردم. شگفت آور است نه؟
خیلی عجیب است. نه اینکه ساعت 5:30 از خواب بیدار شدم ، بلکه اینکه اثر مرکب حتی روی خوابم هم دارد تاثیر میگذارد و این عالی است. خوشحالم که تا اینقدر توانسته ام با اثر مرکب همیار و رفیق شوم و اینقدر کمال همنشین با کتاب اثر مرکب در من اثر کرده است. بعد اینکه از خواب بیدار شدم ، صورتم را شستم ، صبحانه ای سالم خوردم و سپس مشغول به انجام تکالیف زبان انگلیسی و همچنین طراحی سایت شدم. هردو کار برایم خیلی جذاب اند. به همین دلیل هردو را با نهایت عشق و توانم انجام می دهم و سعی میکنم که در هر دو صد خودم را بگذارم.بعد از اینکه کارهایم تمام شد ، در ساعت 8 حاضر شدم و به همراه پدرم رفتم. هرچند که من ساعت 9 کلاس طراحی سایت داشتم ، اما به دلیل رفتن پدرم به مدرسه مجبور بودم اینقدر زود به کلاس برم.وقتی رفتم استاد در آنجا نشسته بود و داشت کار می کرد. من هم رفتم و کمی صحبت کردیم تا کلاس شروع شد و بقیه هم آمدند.
در نهایت ساعت 10:30 در حالیکه هنوز کلاس به طور کامل به پایان نرسیده بود رفتم و سوار تاکسی شدم و سپس مستقیم به کلاس زبان رفتم.بعد ساعت 12 از کلاس بیرون آمدم به سمت خانه رفتم . وقتی پدرم به خانه آمد ، خبر خوشحال کننده ای به من داد. او گفت که امروز از تو و طراحی سایت برای معاون آموزشی مدرسه م که مغازه پوشاک دارد گفتم و او هم گفته است یه سر به من بزند تا با هم صحبت کنیم. من هم در عصر رفتم و متاسفانه سرش شلوغ بود و نمیتوانست که با آرامش خاطر درباره سایت با من حرف بزند.