فراموشی یه دروغ بزرگه.
نمیتونم فراموش کنم، جملاتت مدام توی سرم نیجرخن و انگار شیش ماه کافی نیست برای دور کردن هجا به هجای کلامت و واو به واو نگاهت، انگار کافی نیست و من نا کافی ترین آدم دنیام. انگار زورم نمیرسه به خودم، قدم نمیرسه به سیبِ رهایی. انگار این اسارت دلچسبتر از اونیه که بتونم از کنارت بگذرم. سالها بعد که تمام وجودم خاک شد، کاش درخت بید بشم که من کنار تو، مجنونترینِ مجانینم.
منو یادت نره، یادت میره؟ یادم میره؟
-ثنا/ چهاردهم هفت چهارصد و چهار