ویرگول
ورودثبت نام
Karma
Karma
خواندن ۴ دقیقه·۱۶ روز پیش

کارما نوشت با طعنم توت فرنگی

https://www.aparat.com/v/i49t748

آخخخخ سعدالمجرد عشقه عاشق اون رقصشم که قیمه هارو ریخته تو ماستا عربی غربی ترکیبی حالی حولی 😂

خب چه برایمان آوردی ای مارکو ؟

محصولی شگفت به نام پرژک ..... باز نویز فتاد همش تقصیر ویرگوله :)

عرضم به خدمتتون که در جست و جوی وسایل خانه ام از مصر آمده ام و به کنعان می روم 😂

این چیه جدیدا مد شده تو دیوار بخاری بدون شیشه میزارن ؟ مثلا میخوان رو پای خودمون وایستیم شیشه ش و خودمون بزاریم :/ بعد جالب اینجاست وضعیت زده در حد نو حاجی این نو باشه بقیه چین احتملا بخاریای دیگه لوله بخاری ندارن باید نوبتی دهنمون و بگیریم جلو دریچه ش :/

یاد خوابگاه قبلیمون افتادم من یه بار خوابگاهمو عوض کردم یادمه روز اول که رفتیم دانشگاه برای ثبت نامامور خوابگاه ها فقط این خوابگاه و تبلیغ می کرد و میگفت درجه یکه

لیست امکاناتش و که خوندم خودم ریختم پشمام موند چشمام قلبی شدن خودم اکلیلی شدم اشک در چشمانم حلقه زد و زانوانم سست گشتند آگهی خوابگاه به شرح ذیل بود :

خوابگاه.....با مدیریت آقای لعنت الاسلام و سرپرستی خانم یزید بن معاویه دارای تخت های مجزا (نه تورو خدا دونفره میزاشتین )

دارای یک عدد لباس شویی در هر واحد تلویزیون اختصاصی ساختمان تازه ساخت اتاق مطالعه نمازخانه مستر پنت هاوس سونا جکوزی استخر اتاق گریه برای دانشجو های افسرده قابلیت پخش موسیقی تا خاموشی ستاره ها و امیر حسین ؟؟؟!!!!

آخخخ عذر میخوام معرفی نکردم خواهر زاده ی آقای لعنت الاسلام که توی ساختمون برای خودشون می پلکیدن و در کنار خدمات تعمیرات خدمات دیگری هم ارائه می دادند حالا قضیه رو بازش نکنم خوبیت نداره خانواده نشسته اینجا :)))

خلاصه ما این امکانات و دیدیم و دهنمون آب افتاد دلمون به تاپ تاپ افتاد و پول و زدیم به حسابشون و رفتیم برای سیاحت اتاق های فول آپشنشون .....

ساختمون زیادی تازه ساخت بود یعنی زیاااادییییی اونقدری که حتی هنوز کارگرا داشتن تو ساختمون کار می کردن و همه جا پر از خاک و گچ بود :))

_ممدددد پدرسگ مگه نگفتم اون کیسه های گچ و بردار بیار

یکی از بنا ها بود به شکل خیلی منزجر کننده ای کاخ رویاهام فرو ریخت وقتی ساختمون و دیدم اولش رفتیم یک ساختمون خیلی شیک چندین طبقه ولی بعد فهمیدیم خوابگاه ساختمون کناریشه همونی که هنوز داشتن می ساختنش

در حالی که خودم و دلداری می دادم با خودم گفتم حتما داخلش خوبه

رفتیم داخل اتاق و دیدیم یه کمد زنگ زده متعلق به قرون وسطی رو از موزه دزدیده بودن و برای ما گذاشته بودن :))

لباس شویی هم که ......فکر کنم کلا یه شب به موزه ی لندن دستبرد زده بودن چون داخل ماشین لباسشویی خاک و تار عنکبوت گرفته بود :))

تلویزیون هم مال دهه 60 بود فکر کنم سیاه و سفیدم بود

تختا عرضم به خدمتتون که دو طبقه بودن من طبقه دوم بودم و جی جی جی جینگ.... نردبون نداشت چه قدر به فکر ما بودن میخواستن روی توانایی پروازمون هم کار کنن :))

وااااوووووو خدای من تختا حتی میله ی محافظم نداشتن چه جالب میخوان کمکمون کنن که کنترل شده بخوابیم که یه وقتی نیفتیم پایین چه قدر خیرخواهن میخوان چشم سوممون و فعال کنن که هوشیار بخوابیم

عرضم به خدمتتون که کمدا قفل نداشتن و وقتی که این قضیه رو به خانم سرپرست یزیدبن معاویه گفتم فرمودن ما هم خوابگاهمون کمداش قفل نداشت ما که مشهد بودیم حتی درم نداشت کمدامون

من هم در جواب گفتم وااااوووووو خدایا شکرتتت چه امکاناتی خدایا مرسی که خوابگاه و آفریدی ...اوکی اوکی ...

و بخش جالبش اینجا بود که حتی آب گرم هم تو واحدمون نداشتیم آبش سررررد بود وسط زمستون :))

حالا دیگه سیگار کشیدن بچه ها و نادیده گرفتن سرپرست و حماسه آفرینی های آقای امیرحسین رو فاکتور بگیریم و اگر کل این متن و فاکتور بگیریم خوابگاه خوبی بود 😂😂

الان مثل چی خوشحالم که از خوابگاه خلاص شدم و با یکی از بهترین بچه های کلاسمون هم خونه شدم امیدوارم سال خوبی رو کنار هم بگذرونیم از الان دارم برای تولدش برنامه میریزم

خب میخوام تخته وایت بردم و ببرم یک میز تحریر و یک کتابخونه جمع و جور لازم دارم که کتابام و توش بزارم باید چندتا عروسکم با خودم ببرم بچینم تو خونه هر دفعه میبینمشون روحیه م عوض بشه :)))

ههههههه کارما کوکو رو فراموش نکنییییییی تنها می مونه طفلی :((

کو کو جان معرف حضورتون هستن :))
کو کو جان معرف حضورتون هستن :))


ولی یک حس غریبی دارم اینکه اینقدر پدر مادرم دارن برام خرج می کنن که در آسایش باشم اینکه اینقدر دارن زحمت می کشن حس عذاب وجدان عجیبی بهم می ده این یکی از دلایلیه که به شدت دوست دارم کار کنم

همه چیز به شکل عجیبی گرون شده یه کرم ضد آفتاب و یه محلول شست و شو گرفتم 400 تومن شد ://

ولی از گرونی و تورم که بگذریم امیدوارم ناامیدشون نکنم کارایی که دارن برام انجام میدن از نظر خودشون وظیفه ست اما من نمیتونم بپذیرم ....امیدوارم بتونم صدبرابر براشون جبران کنم امیدوارم لایق این محبت و عشق باشم ....

پ.ن : خوابگاه خودگردان بود

~•°stargirl°•~

حرفی ندارمتگی ندارماصلا به درکخوابگاه دانشجویی
Born of darkness, condemned to silence ✨🌙[{~•°stargirl°•~}]
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید