حسین عباسی
حسین عباسی
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

«خوشبختی از درون آغاز می‌شود.»

چند لحظه به خویشاوندان و دوستان‌تان فکر کنید. افرادی را می‌شناسید که هر چه به سرشان بیاید نسبتا شادند. و کسانی هم هستند که علی‌رغم تمام نعماتی که از این دنیا به آنها می‌رسد، همیشه ناراضی‌اند. اما علت این احساسات متناقض چیست؟


احساس خوشبختی از کجا می‌آید؟

زیست‌شناسان معتقدند که دنیای ذهنی و عاطفی ما تحت حاکمیت سیستم بیوشیمیایی ماست؛ که در طی میلیون‌ها سال تکامل شکل گرفته است. احساس خوشبختی در ما، همانند دیگر وضعیت‌های ذهنی، نه توسط معیارهای بیرونی مثل درآمد یا روابط اجتماعی یا حقوق سیاسی، بلکه توسط سیستم پیچیده‌ای از اعصاب، یاخته‌های عصبی، سیناپس‌ها و مواد بیوشیمیایی مختلف مانند سروتونین و دوپامین و اوکسی‌توسین تعیین می‌شود.

بنا بر اعتقاد زیست‌شناسان کسی با برنده شدن در قرعه‌کشی، خرید خانه، ترفیع گرفتن یا یافتن عشق حقیقی خوشبخت نشده است. مردم فقط و فقط با یک چیز خوشبخت می‌شوند و آن احساسات دلپذیر در جسم‌شان است. در واقع شما به پول یا عشق عکس‌العمل نشان نمی‌دهید. بلکه به هورمون‌های مختلفی که در خون‌تان شناور است و به هجوم سیگنال‌های الکتریکی رد و بدل شده میان بخش‌های مختلف مغزتان است که واکنش نشان می‌دهید.

چرا همه‌ی ما به یک اندازه احساس خوشبختی نمی‌کنیم؟

بعضی از محققان، بیوشیمیِ بدن انسان را با سیستم تهویه مقایسه می‌کنند که دما را، علی‌رغم موج گرما یا کولاک برف، ثابت نگه می‌دارد. نوسانات هوا شاید به طور مقطعی دما را تغییر دهد، اما سیستم تهویه همواره هوا را به درجه‌ی معینی باز می‌گرداند. بعضی از سیستم‌های تهویه روی 25 درجه‌ی سیلیسیوس و برخی دیگر روی 20 درجه تنظیم شده‌اند. سیستم‌های خوشبختی انسان هم، بسته به افراد مختلف در یک مقیاس یک تا ده درجه متغیر است.

گروهی از انسان‌ها با بیوشیمیایی شاداب متولد می‌شوند که به حالت روحی‌شان این امکان را می‌دهد که بین درجه‌ی شش تا ده در نوسان باشند. اما بعد از مدتی روی هشت ثابت بمانند. چنین افرادی، حتی اگر در یک شهر بزرگِ منزوی‌کننده زندگی کنند و تمام پول‌هایشان را با سقوط نرخ سهام از دست بدهند و به بیماری دیابت مبتلا باشند، باز احساس خوشبختی خواهند کرد.

افراد دیگری هم هستند که به یک بیوشیمی منحوس دچارند، که بین سه و هفت در نوسان است و بعد از مدتی روی پنج ثابت می‌ماند. چنین افرادِ ناکامی حتی اگر از حمایت قویِ یک جامعه‌ی همبسته هم برخوردار باشند یا پول زیادی در قرعه‌کشی بانک برنده شوند و مثل ورزشکاران حرفه‌ای سالم باشند، باز هم افسرده خواهند بود.


کشاورز فرانسوی قرون وسطی یا بانکدار پاریسی عصر حاضر

کشاورز فقیر فرانسوی قرون وسطی را با بانکدار پاریسی عصر حاضر مقایسه کنید. کشاورز در کلبه‌ای گِلی با چشم‌اندازی به خوکدانی زندگی می‌کرد، اما بانکدار در پنت‌هاوسی مجلل مشرف به شانزه‌لیزه که مجهز به بهترین امکانات است زندگی می‌کند. ما از روی شمّ انتظار داریم که بانکدار از کشاورز بسیار خوشبخت‌تر باشد. اما کلبه گِلی و پنت‌هاوس شانزه‌لیزه به‌واقع نمی‌توانند حالت روحی ما را تعیین کنند، ولی سروتونین می‌تواند.

وقتی که کشاورز قرون وسطی ساخت کلبه‌ی گِلی‌اش را به اتمام می‌رساند، یاخته‌های عصبیِ مغزش سروتونین ترشح می‌کرد و میزان آن را افزایش می‌داد. یاخته‌های عصبی مغز بانکدار هم، وقتی در سال 2020 آخرین قسط پنت‌هاوس شگفت‌انگیزش را پرداخت، به همان اندازه سروتونین ترشح کرد و میزان آن را بالا برد.

برای مغز فرقی نمی‌کند در کلبه‌ی گِلی یا پنت‌هاوس زندگی کنید. تنها چیزی که برای مغز مهم است این است که اکنون سروتونین در چه سطحی قرار دارد. در نتیجه بانکدار ذره‌ای هم از جد بزرگش، یعنی کشاورز فقیرِ قرون وسطایی خوشبخت‌تر نخواهد بود.


خوشبختی و تکامل

نقش خوشبختی و بدبختی در تکامل فقط در این حد است که میل به بقا و تولید مثل را تقویت یا تضعیف کنند. پس شاید تعجب‌آور نباشد که تکامل به گونه‌ای ما را شکل داده است که نه خیلی احساس ناکامی کنیم نه خیلی احساس خوشبختی. تکامل ما را قادر می‌سازد تا از هجوم آنی احساسات دلپذیر به وجد بیاییم، اما این احساسات دلپذیر تا ابد دوام ندارند. و دیر یا زود فروکش می‌کنند و جای خود را به احساسات ناخوشایند می‌دهند.


جمع‌بندی

اغلب زیست‌شناسان بر این باورند که خوشبختی را عمدتا بیوشیمی تعیین می‌کند، اما می‌پذیرند که عوامل روانی و اجتماعی جایگاه خود را دارند. سیستم تهویه‌ی ذهنی ما در چهارچوب مرزهای تعیین‌شده تا حدودی آزادی عمل دارد. مثلا ازدواج یا جدایی ممکن است در چهارچوب این مرز تاثیر داشته باشد. فردی که با میانگین خوشنودی پنج درجه‌ متولد می‌شود هرگز نمی‌تواند مسرورانه در خیابان‌‌ها به رقص درآید. ولی ازدواج خوب شاید او را قادر سازد تا گاه‌گاهی به مرز خوشنودی هفت درجه برسد و از روحیه‌ی افسرده‌ی درجه سه فاصله بگیرد.

هیچ چیز بهتر از شعار معروف عصر جدید، استدلال‌های زیست‌شناختی را نشان نمی‌دهد:

« خوشبختی از درون آغاز می‌شود. »

پول، جایگاه اجتماعی، عمل زیبایی، خانه‌ی زیبا، قدرت، نفوذ اجتماعی، هیچ‌یک از این‌ها ما را به خوشبختی نمی‌رساند. خوشبختی پایدار تنها از سروتونین و دوپامین و اوکسی‌توسین می‌آید.


منبع : کتاب انسان خردمند





خوشبختیافسردگیتکاملفرگشتدوپامین
علاقه‌مند به فلسفه، تکامل، سینما و کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید