فرشته غلامی
فرشته غلامی
خواندن ۴ دقیقه·۱۰ ماه پیش

تنگسیر


از متن کتاب:
"تو زندگی هیچ‌چیز نیس که به قدّ شرف و حیثیت آدم برابر باشه؛ حتی جون آدم. حتی زن و بچه‌ی آدم. درسّه که چشمشون به دسّ ماس و ما باید به فکرشون باشیم و زیر پر و بال خودمون بزرگشون کنیم، اما نه با بی‌آبرویی. این خوبه که فردا که بچه‌هامون بزرگ شدن مردم بشون بگن، باباتون نامرد بود و زیر بار زور رفت؟ این خوبه که بشون بگن، چندتا پاچه ورمالیده‌ی بندری، دار و ندارشو بالا کشیدن و مسخرش کردن و اونم مث بیوه‌زنا زیر بار ظلم رفت و رفت زیر چادر ننت کر شد؟ این خوبه یا خوبه بشون بگن، باباتون رفت حقشو بگیره، کشتنش؟ خالو، اگه بخوای بدونی، من این کار را برای خاطر بچه‌هام می‌کنم که دیگه کسی پیدا نشه به اونا ظلم کنه و اگه یه دفه کسی خواس بشون زور بگه و حقشونو پامال کنه، اونام بدونن که تکلیفشون چیه".

"تنگسیر" کتابی از صادق چوبک که در سال ۱۳۴۲ چاپ و منتشر شده است. کتاب بر اساس واقعیت نوشته شده است و ده سال بعد یعنی در سال ۱۳۵۲ امیر نادری فیلمی به همین نام و با بازی بهروز وثوقی از روی کتاب می‌سازد.

داستان با زائر محمد شخصیت اصلی کتاب شروع می‌شود که با دهان روزه از بوشهر راهی روستایشان شده است تا گاو یکی از زنان روستا را که می‌گویند مست شده و فرار کرده بگیرد و رام کند... زائر محمدی که بعدها مردم شیرمحمد لقبش می‌دهند.

اولین کتابی بود که از صادق چوبک می‌خواندم و به نظرم نثری شیرین و گویا و تقریبا حماسی داشت و برخلاف تصورم به کتاب‌های صادق هدایت شبیه نبود و سیاه‌نمایی کتاب‌های هدایت را هم نداشت(که البته فکرمیکنم سایر کتاب‌هایش این‌گونه نباشند!) کتاب ارزش خواندن دارد و فکر‌میکنم از آن دسته کتاب‌هایی است که دوست داری تا تمامش نکرده‌ای زمین نگذاری‌اش.

اتفاقات داستان در زمان احمدشاه رخ می‌دهد و شخصیت اصلی داستان از یاران رئیس‌علی دلواری بوده که در رکاب او پانزده سرباز انگلیسی را کشته است و نمونه‌ی یک آدم مومن و وطن‌پرست و شجاع و جوانمرد است که حتی کربلا رفته است و مردم رویش حساب می‌کنند و دوستش دارند و این دوست داشتن در پایان کتاب به خوبی نشان داده شده است.

اما چند نکته راجع به کتاب:

۱. مانند کتاب "همسایه‌ها"ی احمد محمود اینجا هم یکی از شخصیت‌های منفی کتاب یک روحانی است که به قول محمد جای پیغمبر خدا نشسته اما کارش سرکیسه کردن مردم است(نمی‌دانم شاید قبل از انقلاب روحانی‌های این‌مدلی کم نبوده‌اند و برای همین نقششان در داستان‌های آن زمان پررنگ است)که البته محمد حسابش را می‌رسد!

۲. وحدت و همدلی اهالی تنگسیر و روستای دوّاس(محل زندگی محمد) به زیبایی تصویر شده است؛ آنجا که وقتی می‌بینند تفنگچی‌های حکومتی پی محمد آمده‌اند که او را بگیرند همگی در اطراف خانه‌ی محمد شب را به صبح می‌رسانند که هوایش را داشته باشند. دیدن این اتحاد در مردمی که معمولا در کتاب‌های قبل از انقلاب یا اهل عیاشی و خوشگذرانی نشان داده می‌شوند یا مبتلا به فقر و فلاکت‌ و دور از هم‌دلی، کتاب را زیبا و احساساتی می‌کند.

۳. پناهنده‌شدن محمد از دست حکومت به خانه‌ی یک ارمنی‌، جای تأمل دارد و این در صورتی است که همه‌ی مردم طرفدارش هستند و دست‌مریزادش می‌گویند و از خدایشان است که پناهش دهند، اما او به یک ارمنی پناهنده می‌شود که البته در کتاب آمده است که این کار بدون قصد قبلی بوده است!
شاید هم به قول پروین اعتصامی:
گفت زین معیار اندر شهر ما
یک مسلمان هست آن‌هم ارمنی‌ست!

۴. شخصیت اصلی داستان که بسیار وطن‌دوست هم هست بیست‌سال برای انگلیسی‌ها کار کرده است و در کشتی‌ها و کارگاه‌ها و خانه‌های آنان در جنوب خدمت کرده است و تمام خانه و زندگی و سرمایه‌اش را از همین دارد.

۵. برشی از کتاب برایم قابل تامل آمد و فکر میکنم بی ارتباط به مهاجرت خود نویسنده در سال ۱۳۵۵ به آمریکا و سپس انگلیس نباشد، آنجا که می‌گوید: "اینجا خونه‌ی منه، کسی از خونه‌ی خودش قهر می‌کنه؟ یه مشت گردنه‌گیرِ پاچه‌ ورمالیده بودن که منو از خونه‌م بیرون کردن. من شهرم و خونه‌م رو دوس دارم. اینا بودن که این سرزمین آباء و اجدادیم رو پیش چشمم مث لته حیض کردن که خدا ازشون نگذره".

۶. از معدود کتاب‌هایی بود که خواندم و در آن برخلاف کلیشه‌ی رایج در این‌مدل داستان‌ها، شخصیت مومن داستان تا آخر پای حق و حقوقش ماند و خودش برای گرفتن حقش تلاش کرد و آن را به خداوند و آن دنیا حواله نداد(کاری که همه می‌گفتند بکند اما او زیر بار نرفت)!

۷. با اینکه کتاب سرشار از حس عدالت‌خواهی و مبارزه با ظلم است و نیز زیبا و باب میل خواننده به پایان می‌رسد اما انگار به مخاطب می‌گوید اگر با ظلم و زور مبارزه کنی راهی جز کشته‌شدن یا فرار و مهاجرت از وطنت نداری.

<یادداشتی برای چالش مرورنویسی فراکتاب>


#تنگسیر
#صادق_چوبک
#معرفی_کتاب

چالش مرورنویسی فراکتابفراکتابتنگسیرصادق چوبکمعرفی کتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید