کتابی سبک و کمحجم در مورد یکی از قربانیان هواپیمای اوکراین که سه روز بعد از شهادت سردار، سقوط کرد؛ از زبان پدر و به قلم محمدعلی جعفری، روان و ساده و خوشخوان، قلم نویسنده را در اینجا به قلمش در "تاوان عاشقی" ترجیح دادم.
امیرحسین قربانی؛ فرزند نازپرورده و تک پسرِ پدری آزاده که در خانوادهای مذهبی و انقلابی در یزد بزرگ میشود.
با اتمامِ کتاب، دوباره یاد گریههایم در روز سقوط هواپیما افتادم که هنوز؛ هم داغ شهادت سردار حسابی جگرمان را آتش میزد، هم شیرینی سیلی به آمریکا را برایمان زهر کرد و هم با دیدن عکسهای هواپیمای سقوطکرده دلم برای تکتک مسافران آن پرواز پر میکشید.
از ناراحتی و گریههای چند روز بعدش که فهمیدیم کار خودمان بوده هم بگذریم...
دلم بیشتر شور آقا را میزد، شور تنها وصیتِ حاج قاسم را... که خدایا داغ سردار مگر کم بود که حالا داغ این مسافران را هم تحمل کند...
از ته دل آرزو میکردم کاش خانوادههای قربانیان هوای دلش را داشته باشند اما به نظرم چیزی شبیه محال مینمود...
کتاب را که میخواندم از این همه وابستگی و دلبستگیِ پدر و مادر به این فرزند اشکهایم جاری میشد، پیشرفت و خارج رفتن و آنجا درسخواندن و همهی اینها به چه قیمتی وقتی مادرش یکسال بعد از دانشجو شدنش هنوز نتوانسته دوری فرزندش را تاب بیاورد؟ و هر بار که خودم را جایشان میگذاشتم به این نتیجه میرسیدم که اگر من بودم هیچوقت و تحت هیچ شرایطی بچهام را راهی دیار غربت نمیکردم.
از جذابیتها و نقاط عطف داستان پرداختن به اسارت پدر در خلال داستانِ پسر بود و شاید تنها دلیلی که باز هم پای رهبر و انقلاب ماند و توانست حتی شده به قیمت از دست دادن تنها پسرش و سنگینی این داغ، باز هم حرفِ آقا را فصلالخطاب بداند؛ همین روزهای اسارت و درکِ سنگینی این مفهوم بود که نهال این نظام با چه خونِ دلهایی به بار نشسته است.
خانوادهاش امتحان سختی را آن هم به خوبی و با صبوری پشت سر گذاشتهاند؛ و مطمئنم پاداش این صبر و ایثار را دیدهاند و خواهنددید.
<یادداشتی برای چالش مرورنویسی فراکتاب>
#یادداشت
#معرفی_کتاب
#همخوانی
#محمدعلی_جعفری
#تور_تورنتو
#همخوانی_کتاب