کتابی از ادبيات انگلستان و تنها شاهکار شارلوت برونته.
یک عاشقانهی کلاسیک در ۶۵۵ صفحه با نثری روان و خوشخوان و از نیمه به بعد جذاب؛
کتابی که میتوان آن را با خیال راحت به نوجوان اهل کتاب داد که با لذت بخواند.
در سال ۱۸۴۷ برای اولین بار به چاپ رسید اما نه با اسم اصلی نویسنده بلکه با یک اسم مستعار مردانه یعنی کرر بل!
در آن دوران در بریتانیای کبیر و به ظاهر متمدن بسیاری از زنانِ نویسنده کتابهای خود را با نام مردانه منتشر میکردند که خواهران برونته از آن جملهاند!
ناشر کتاب "جین ایر" تا یکسال پس از چاپ کتاب نمیدانست که نویسندهی کتاب یک زن است!
مدتها بود از ادبيات انگلستان کتابی نخوانده بودم هم دلم برای توضیحات زیبا و روحنوازشان از مناظر و مزارع و طبیعت تنگ شده بود و هم یک کتاب روان و خوشخوان میطلبیدم که بین حجم سنگین کتابهای همخوانی و کتابهای خودخوانی استراحتی به ذهن و فکرم بدهد.
داستان در مورد دختربچهای است که در نخستین سالهای تولدش پدر و مادرش را از دست میدهد و به بستگانش سپرده میشود، مسیر سخت و چالش برانگیز و قدرت تلاش و ارادهی این دختر مرا یاد شخصیت دوستداشتنیِ آنت در جانِ شیفتهی رومن رولان میانداخت گرچه او در ناز و نعمت بزرگ شده بود اما او نیز وقتی روی سخت و دشوارِ زندگی را دید اراده و ایمان و انگیزهاش شدت یافت.
قوانین تحریفشدهی مسیحیت در این کتاب هم مانند آناکارنینای تولستوی، تأمل برانگیز است و البته پاکی و نجابت و پایبندی به همان قوانین هم در جای خود قابل توجه و حتی قابل تحسین است.
عشق به وطن گرچه شاید غیر مستقیم اما در جایجایِ کتاب حس میشود.
رقابت و کشمکش بین دو کشور انگلستان و فرانسه برای اثبات برتری یکی بر دیگری، همانطور که در بینوایانِ ویکتور هوگو خودنمایی میکند در جین ایرِ شارلوت برونته هم به چشم میآید.
همیشه به نوع و نحوهی آموزش در اروپای قدیم با لذت نگاه کردهام، آموزشی که در این کتاب هم به خوبی نشان داده شده است.
در اروپای دو قرن پیش اساس آموزشهای هنری، نقاشی و موسیقی بوده و اساس مهارتها، خیاطی و بافندگی و اساس علم و فرهنگ، مطالعهی کتب مختلف و یاد گرفتن دیگر زبانهای اروپایی مانند فرانسوی، آلمانی، انگلیسی و ... .
چیزی که حتی در مدارس خیریه و مناطق فقیرنشین هم یک قانون بوده و اصلا بیشتر برای همین مناطق بوده است چون خانوادههای اشرافی برای فرزندانشان معلم سر خانه میگرفتهاند یعنی همان معلم خصوصی اما به صورت تماموقت!
چند سال پیش خبری خواندم که در فلان کشور اروپایی در تمام مدارس از دوران ابتدایی فراگیری یک ورزش به صورت تخصصی اجباری شده است و در فلان کشور نیز از شروع مدرسه ورزش شنا جزء آموزشهای اجباری قرار گرفته است - شنایی که پیامبر ما توصیه کرده آموزشش در اروپا اجباری میشود - و اضافه کرده بود: البته که تمام ورزشها در مدرسه و با امکانات مدرسه آموزش داده میشوند...
به فیلمها و کتابهای تاریخیشان هم که نگاه میکنیم متوجه میشویم کمتر خانهای پیدا میشود که در آن زنی خیاطی بلد نباشد یا پیانویی در گوشهی سالن به چشم نخورد یا کسی روی صندلی گهوارهای کتابی در دست نداشته باشد و این تقریبا بین تمام اقشار جامعهی آن روز در اروپای قدیم دیده میشود.
بر این اساس بهتر میتوانیم درک کنیم که چرا آنها بتهوون و موتزارت دارند، داوینچی و ونگوک دارند و چرا در علم و ادبيات و تئاتر و سینما و هنر و موسیقی و غیره و غیره همچنان سواره هستند و دیگران پیاده...
امیدوارم آموزش و پرورش ما نیز با فاصلهای دویست ساله هم که شده فکری برای شکوفایی استعدادهای کودکانمان بکند چه در ورزش، چه در هنر و چه در علم...
<یادداشتی برای چالش مرورنویسی فراکتاب>
#معرفی_کتاب
#مادران_شریف
#جین_ایر
#شارلوت_برونته