عناصر پایهی معماری به ترتیب نقطه، خط، صفحه و حجم هستند. ما با ادغام این عناصر فرم را خلق میکنیم. سادهترین و البته بهترین راه برای خلق یک فرم، اسکیس دست آزاد است، حین طراحی ایدهها به سرعت از ذهن رد میشوند؛ هر چه مهارت بیشتری در انتقال ایدهها به صفحهی کاغذ داشته باشیم، جان بخشیدن به ایدهها سادهتر میشود.
یک معمار باید بر اصول زیباییشناسی و استانداردهای مهندسی واقف باشد. فرمی که قابل اجرا نباشد، صرفا یک ایدهدر ذهن باقی میماند.
درک ما از محیط به واسطهی زیست، تجربه و دغدغههای ما شکل میگیرد. و برای درک بهتر فرمهای معمارانه باید جای دیدن را با مشاهده عوض کنیم و هر فرم را از منظر زیباییشناسی، اصول سازهای و حس فضا تحلیل کنیم. اینکه به عنوان یک معمار نگاهی گذرا به ساختمانها میاندازیم، یا مشاهده و تحلیل میکنیم در روند طراحی ما بسیار سرنوشت ساز است.
کروکی زدن از بناهایی که نظرمان را جلب میکند، علاوه بر ارتقای مهارتهای دست ازاد، در فهم بیشتر تناسبات هم کمک کننده هستند. شاید بهتر باشد، اسکیس را از کروکی شروع کنیم.
اگر در حال مشاهده و ترسیم محرک (ساختمان) باشیم، کروکی میزنیم. اما اگر در غیاب محرک در حال پیادهکردن تصورات ذهنی خود باشیم، اسکیس میزنیم.
۱- در حضور محرک > کروکی > مشاهده + احساس + درک = ترسیم
۲- در غیاب محرک > اسکیس > تصویر ذهنی + بازخوانی + تصور = ترسیم
در خلق فرمهای معماری، همیشه از کل به جزء میرسیم. وقتی بخشهای اصلی بنا شکل گرفت، زمان پرداختن به جزئیات است. از اشتباهات رایج در طراحی فرم، نادیده گرفتن پلان و فضای داخلی است. نباید فراموش کنیم که هر فضایی علاوه بر زیبایی باید قابل استفاده باشد.
یکی از پرسش متداول بین معماران این است که، باید از حجم به پلان رسید یا از پلان به حجم؟ شاید پاسخ صحیح هیچکدام است. فرم و پلان باید در راستای خدمت به هم قدم بردارند. و معمار باید برای دستیابی به معماری مطلوب، طراحی فرم و پلان را به صورت توامان پیش ببرد.