??
کتاب با اقتدار برخاستن
اثر زیبای دیگری از برنه براون. پذیرش درد و تلخی شکست و سختی دوباره برخاستن. اگه زمین خورده اید و درد دارید، اگه از شروع کاری ترس و وحشت دارید، اگه از تلخی شکست رنج می برید، این کتاب رو از دست ندید.
شروع طوفانی کتاب با ده قانون ورود به برخاستن با اقتدار! برنه می نویسد که با اقتدار برخاستن نیازمند شجاعت است. اگه انتخاب کنید که در مسیری که ممکن است به شکست ختم شود قدم بر دارید،باید بدانید که هیچ گاه به آرامش اولیه خود باز نمی گردید.
رنج کشیدن را مقایسه نکنید. ترس و کمبود باعث مقایسه،ارزیابی و رتبه دهی میشود.:
همسرم فوت کرده و آن اندوه بد تر از اندوه تو به خاطر نداشتن فرزند است.
به خاطر اینکه بازی مدرسه ی پسرت را فراموش کردی شرمنده نباش.هر دقیقه افرادی هستند که از گرسنگی جان می دهند.
عشق آخرین چیزی است که لازم است جیره بندی اش کنیم.
اگر مهربانی خود را فقط برای پناهنده سوری کنار بگذاریم و از همسایه مان که دارد طلاق میگیرد دریغ کنیم،آن پناهنده سود بیشتری نمی کند.
بعد از هر تجربه ی واقعا آموزنده،متوجه می شوید بخشی از کلی بسیاز بزرگتر هستید. زندگی از این به بعد درمورد شما نیست،خود شما زندگی هستید.
ریچارد
استعاره جالب روز دوم
برنه براون از یک اصطلاح جالب برای توصیف سختیِ وسطِ راه استفاده میکنه و اسمش رو هم روز دوم گذاشته. این اسم را از روی دوره ی سه روزه ای که برگزار میکنه برداشته. روز دوم یا هر چیزی که فضای میانی در فرایند شماست، وقتی است که در تاریکی هستید ؛درِ پشت سرتان بسته شده است و خیلی دورتر از آن هستید که برگردید و به اندازه کافی نزدیک نیستید که نور را ببینید. فضای میانی پر آشوب است ،اما جایی است که معجزه رخ می دهد.
با اقتدار برخاستن تو سه مرحله خلاصه میشه
- مواجهه
- اکتشاف
- انقلاب
قسمت اول مواجهه یا پذیرش، قسمتی است که باید آسیب پذیری خودمون رو بپذیریم و با اون رو در رو شیم.
درد فقط به این سبب که تاییدش نمی کنید، از بین نمیرود. در حقیقت اگر درد بدون کنترل بماند، چرک می کند، رشد میکند و به رفتارهایی منجر می شود که کاملا در تضاد با کسی است که میخواهیم باشیم. همچنین به این فکر کنید که این شرایط میتواند روابط و حرفه مان را خراب کند.
یکی از موانعی که مواجهه با احساس را برای ما مشکل می کند تخلیه درد است.
از نظر برنه، پنج راهبرد برای تخلیه دردهایی که فکر میکنیم با انکار وجودشان آنها را به دور دست تبعید کرده ایم وجود دارد:
درد پنهان نشدنی یا لوستری: شاید یکی از پیامدهای تلاش برای نادیده گرفتن درد هیجانی حالت لوستری است. فکر می کنیم آنقدر درد را در لفافه پیچیده ایم که نمی تواند دوباره ظاهر شود؛ اما ناگهان یک نظر به ظاهر بی ضرر ، باعث خشم ما می شود یا جرقه گریه را می زند، یا شاید اشتباهی کوچک در سر کار باعث هجوم حمله شرم شود. بهش در لوستری می گوییم چون دردش اونقدر زیاده که وقتی لمس می کنی فرد تا لوسترهای سقف از جا می پره.
بیرون راندن درد: نفس ما هم مثل همه اغواگران اگه به خواسته هاش توجه نکنیم، همه جوره به سمتون حمله می کنه. گاهی اوقات وقتی درد های مان را انکار می کنیم سعی میکنیم با اشکال مختلفی مثل تلافی کردن، بهانهتراشی، حمله زبانی درد را از خود بیرون کنیم.
بی حس سازی آسیب:برای اکثر ما اولین پاسخ به ناراحتی اینه که در مقابلش تسلیم نشیم و به راهمون ادامه بدیم اما کاری می کنیم که از بین بره. این کار رو با بی حس سازی درد با استفاده از هر وسیله ای که سریعتر تسکین بده انجام میدیم. میتونیم درد هیجانی را با چیزهای زیادی از جمله الکل، مواد مخدر ،غذا، کار، قمار، روابط و اینترنت سر جاش بشونیم.
انباشته سازی آسیب :افسردگی و اضطراب دو تا از اولین واکنش های بدن به انباشتگی آسیب هستند. اینجا بدن ماست که تصمیم میگیره کی کاسه صبرش لبریز شود.
آسیب و ترس از نداشتن راه پیش و پس: اگر آسیب یا ترس یا عصبانیت را به رسمیت بشناسیم گیر میافتیم. وقتی کمی درگیر شویم راه حرکت به عقب را نخواهیم داشت و تظاهر میکنیم که اهمیت نداره. پیشروی به جلو هم ممکن است، هیجانی را به راه بیندازد که نمیتونیم کنترلش کنیم. تایید وجود هیجان به این حس منجر می شود.
اکتشاف
وقتی زمین می خوریم، شروع میکنیم به ساختن داستان.داستان هایی از قبیل «به اندازه کافی خوب نیستم»
خطرناک ترین داستان هایی که می سازیم روایت هایی اند که ارزشمندی ذاتی مان را تحلیل میبرند. باید حقیقت را در باره توانایی عشق ورزی، نیروی الهی و خلاقیت خود اصلاح کنیم.
بهترین راه برای اینکه داستان هایی که می سازیم را کشف کنیم، نوشتن است.چیزی که برنه به نقل از آن لاموت به آن آ.پ.آ(اولین پیش نویس آشغال)می گوید.
نوشتن درباره ی انقلاب های هیجانی فقط پانزده یا بیست دقیقه در روز برای چهار روز متوالی می تواند اضطراب و علائم افسردگی را کاهش دهد.
اجازه دهید کودک درون تان روی کاغذ بیاد .
در ادامه ی این مسیر ما یاد می گیریم تا این موارد را از داستان های مان اکتشاف کنیم:
اندوه، آسیب پذیری، شکست ،بخشش، سرزنش و پاسخگویی، ناامیدی، انتظار، بیزاری، ترس، حسرت گذشته ، برچسب ها و کلیشه ها، مرزها، کمال گرایی، هویت، اعتماد، عشق، تعلق و دلشکستگی، پشیمانی، نیاز و ارتباط، انتقاد، سخاوت، شرم و یکپارچگی .
نگران نباشید!نویسنده اینقدر از مثال های شخصی خود و اطرافی هاش به ما میگه که یاد می گیریم در هر داستان موضوعات را کشف کنیم، دلتا ها_آنچه می سازیم و آنچه واقعیت هست و فاصله ی ما میان چیزی که هستیم و باید باشیم_ را شناسایی کنیم و در زندگی مان انقلاب به وجود بیاریم.
توی هر فصل که برنه به برسی یک سری از موضوعات می پردازه چیز های خیلی قشنگی را بیان میکنه.قشنگ ترین چیزهایی که از این فصل های میانی یاد گرفتم:
- در برخورد با رفتار های نادرست آدم ها سخاوتمند باشم و همیشه نگاهم به افراد این باشه که در حال انجام بهترینی که می توانند باشند هستند و آنها را قضاوت نکنم.
- ما دل شکسته ها شجاع ترین افرادیم؛ چراکه جرائت این رو داشتیم که با احتمال وجود از دست دادن و ترک شدن و تنها ماندن به دیگران دل ببندیم و محبت کنیم.
- به همان اندازه که کمک به دیگران کاری شجاعانه و سخاوتمندانه هست در خواست کمک از دیگران هم محتاج شجاعت هست.باید قبول کنیم که آسیب پذیریم و همه ی ما به کمک نیاز داریم.اینطوری هم راحت تر کمک می کنیم و هم با خیال آسوده کمک می خواهیم.
- اعتماد هفت جزء دارد:مرزشناسی،اتکاپذیری،مسئولیت پذیری،رازداری،تمامیت،عدم قضاوت،سخاوت.برای اینکه افراد قابل اعتماد رو پیدا کنیم باید سراغ این هفت جزء بریم. برای اینکه ببینیم چقدر به خودمون اعتماد داریم باید درصد هر یک از این عوامل را در درون خودمون بسنجیم.برای اینکه به فرد قابل اعتمادی تبدیل شویم باید این هفت جزء را در خود پرورش دهیم.
- نمی توانیم دست کم بدون داشتن یک فضای امن برای حل و فصل ترس ها و زمین خوردن های مان در این دنیای بزرگ شجاع باشیم.
و در آخر: انقلاب
اینجاست که یاد میگیریم با اقتدار برخاستن را به جزء هر روز زندگی مان کنیم، به فرزندانمان یاد بدهیم، به عنوان رهبر در سازمان فرهنگ سازی کنیم و در نهایت به عنوان یک شهروند در این فرآند نقش داشته باشیم.
اگه زمین خورده اید،
اگر احساس تنهایی و ضعف می کنید،
اگر می خواهید برای زمین خوردن های آینده، خود را تجهیز و ایمن کنید،
این کتاب رو از دست ندید!
سارا اکرمی
مطلبی دیگر از این انتشارات
هر مردنی، داغ نیست و هر داغی سوگ نیست
مطلبی دیگر از این انتشارات
گاهی حتی یادت نمیاد که خوب بودن حالت چه شکلی بوده...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تصمیمات سخت سوگواری