هیچ کودکی بدلیل نیاز خود متولد نمیشود. بلکه بدلیل نیاز والدین متولد میشود. همه بچه ها برای نیازهای زیستی و روانی پدر و مادر متولد میشوند.نیز هیچ کودکی انتخاب نمیکند از کدام پدر و مادر متولد شود.
اما بچه وقتی متولد شد، نیازهای زیستی و روانی خود را دارد. معمولاً پدر و مادرها یا نمیتوانند یا آگاه نیستند که باید نیازهای زیستی و روانی او را همزمان برآورده کنند. و گاهی تمام توجهشان به نیازهای زیستی اوست.
در بعد روانی هم، آنها بیشتر در پی نیازهای برآورده نشده خود هستند، از طریق بچه ها! طلب شیرین زبانی، رشد، لبخند.... تا نتیجه این باشد که آنها پدر و مادر موفقی بوده اند!
هرچه پیش میرود درخواستها هم بیشتر میشود. بچه ها باید مطیع تر باشند تا آنچه آنها میخواهند بشود. نتیجه؟ از دست دادن خود واقعی در پی رضایت پدر و مادر.
مطیع بودن، راهی برای نجات از طرد شدگی. نتیجه این میشود که کودک مخزنی از رنجهای اولیه میشود. پایه ی بیشتر روان رنجوری ها در خانواده گذاشته میشود.
راهکار اینست که پدر و مادر خواسته های خود را هم سطح توانایی ها و فردیّت کودک خود بکنند. او انسان دیگریست، قرار نیست ادامه پدر و مادر خود باشد. آنها فقط وظیفه دارند کمک کنند او بهترینِ خودش بشود.