تحلیل و بررسی فیلم ماجرای نیمروز:
بعد از اولین انتخابات ریاست جمهوری در بهمن ۱۳۵۸، کشور در دام التهابات گوناگون سیاسی گرفتار شد. این التهابات با بروز درگیری میان ابولحسن بنی صدر و طرفداران حزب جمهوری اسلامی به رهبری دکتر بهشتی در کشور فراگیر شد. در پی تشدید شدن این درگیری ها، مجلس شورای اسلامی در ۲۶ خرداد ۱۳۶۰ طرح بررسی عدم کفایت سیاسی بنی صدر را تصویب کرد اما این پایان ماجرا نبود. سازمان مجاهدین خلق، بزرگترین گروه مسلح حامی بنی صدر، مخالفت خود را با جمهوری اسلامی عملی کرد و به این ترتیب دوران بی سابقهای از خون و آتش در تاریخ معاصر ایران آغاز شد.
"ماجرای نیمروز" بر اساس داستانی واقعی که در سال ۱۳۶۰ اتفاق افتاده ساخته شده. در آن زمان ایران علاوه بر مبارزه با صدام، در حال مبارزه با دشمن داخلی یعنی همان مجاهدین خلق بود.
فیلمنامهی این فیلم، با روایت داستان از زاویه دید اعضای یک تیم چند نفره و درگیری آنها با دشمن داخلی توانسته ابهت و مرموز بودن سازمان مجاهدین خلق را با اغراق به ما نشان دهد. از ابتدا تا انتهای فیلم ما شاهد شکستهای پی در پی و کلافگی تیم عملیت هستیم. از طرفی روابط انسانی و عاطفی میان بچههای سپاه در عین جدی بودن در کارشون توجه منو به خودش جلب کرد.
نکته دیگهای که در این فیلم توجه من رو جلب کرد استواری افراد سازمان مجاهدین خلق بر تصمیم و هدفشون بود. به طور مثال فریده یکی از اعضای این سازمان بدون اینکه اجازه دخالت فکر دیگهای به خودش بده تنها به هدفش فکر کرد و به حامد همدانشگاهی خودش شلیک کرد.
مسئلهای که در فیلم به آن اشاره مستقیمی نشد انگیزه و اهداف مجاهدین خلق بود.