چندوقت پیش مقالهای مطالعه کردم که مرتبط با بحث حرکات whipsaw در سیستمها و استراتژیهای شناسایی روند در نمودارهای قیمت بود و به نظرم در بحث اِکسپرتنویسی توصیههای خوبی ارائه داده بود.
سوال این بود که: چطور وقتی حرکت یک بازار اُفقی میشود، از انجام معامله پیشگیری کنیم؟
هر سیستم یا روشی که از trend following استفاده میکند، وقتی بازار یک جهت حرکت(رو به بالا یا پایین، نه اُفقی) داشته باشد، درآمد ایجاد میکند. در حرکتهای اُفقی چنین سیستمهایی با ضرر مواجه میشوند و ممکن است کل سودی که به دست آوردید را از بین ببرند. در ده سال اَخیر صدها سیستم طراحی کرده و با خیلی از آنها معامله اجرا کردم. در ادامه تجربیات خودم را به طور کلی و خلاصه توضیح میدهم:
بهترین سیستمها، سیستمهای trend following(معامله گری طبق روند بازار) هستند. این نکته بدیهی و معقول به نظر میرسد چون روند و جهت حرکت، پول ایجاد میکند. اگر روندی نباشد، سودی هم نخواهد بود.
سیستمهای ضد روند(که سعی دارند در اُوج فروخته و در کف خرید کنند) بازنده هستند. Larry Connors در سایت و کتابهای خودش ایدههای زیادی درباره سیستمهای معامله ضد روند پیشنهاد داده. دیدگاه کلی من این است که او بدون حدضرر معامله میکند. زمانی که سعی میکنید که در قیمتهای پایین(در کَفها) خرید کنید، همیشه این امکان هست که بازار یک مرتبه دیگر پیش از آخرین کَف و حفرهی ایجاد شده، باز هم سقوط داشته باشد. قطعاً مایل نیستید که در بدترین وقت ممکن متوقف شوید. من شخصاً هیچ وقت نتوانستم طبق این ایده سیستم مکانیکی طراحی کنم و هیچ سیستم تریدینگی بدون حدضرر حفاظتی را توصیه نمیکنم.
شاید گاهی اوقات سیستمهای معامله طبق روند، وقتی روندی در بازار وجود نداشته باشد، حرکات whipsaw زیادی ایجاد کنند که در این شرایط:
۱. تعداد زیادی ضرر پیدرپی.
۲. اُفت سرمایه عظیم خواهید داشت.
چنین سیستمهایی محیطی ایجاد میکنند که ممکن است شما را از انجام این کار منصرف کنند. این احتمال هست که وقتی این مشکلات به اُوج میرسند، سیستم را ترک کنید و این میتواند نشانه نزدیک بودن یک روند قوی باشد!
اضافه کردن میانگین متحرک به سیستم، به احتمال زیاد بر عملکرد آن تأثیر خواهد داشت پس از انجام فیلتر با میانگینها خودداری کنید.
فرمولی که نحوه پیشگیری از این حرکات whipsaw را مشخص کند وجود ندارد. اگر معاملهگر روند هستید، باید با این حرکات زندگی کنید! اما توصیههایی هم برای کمتر کردن این مشکلات وجود دارد.
۱. روند کلی بازار را در نظر بگیرید و برای تعیین روند، از یک میانگین طولانی مدت استفاده کنید. سپس فقط معاملاتی را انجام دهید که در جهت روند باشند. با این کار، روندهای معکوسی که معمولاً سودآور هستند را از دست میدهید اما چارهای جز این نیست.
۲. فیلترهای قیمت را امتحان کنید. اگر روند صعودی بازار مطابق خواست و به نفع شماست، در این صورت با نرخ x+1 خرید میکنید. اگر سیگنال مورد استفاده شما بر عکس روند بازار باشد، با نرخ x+2 خرید میکنید. برای خروج از معامله هم میتوانید از منطقی مشابه استفاده کنید.
۳. سیستمهایی را طراحی کنید که کمتر معامله میکنند اما ضریب شارپ+سود(sharpe+profit factor) بیشتری داشته باشند، حتی وقتی سطح سودشان کمتر باشد. این احتمال وجود دارد که چنین سیستمی سود کمتری داشته باشد اما مشکلی نیست! چند سیستم با منطقهای مختلف داشته باشید. میتوانید ترکیبی از ۲ یا چند سیستم داشته باشید که در کنار هم همان عملکرد را برای شما ایجاد کنند اما با حرکات whipsaw کمتر.
۴. زمانهای خروج مختلف را امتحان کنید. گاهی اوقات انجام این کار منجر به ارتقای سطح عملکرد سیستمهای معامله طبق روند میشود و حتی در غیر این صورت هم اگر منجر به کاهش دورههای whipsaw شود، میتواند برای شما مناسب باشد مثلاً اگر سهشنبه باشد، از سیستم خارج میشویم. گاهی اوقات این روش شما را از معاملههای بد(و گاهی خوب) خارج میکند.
۵. اُسیلاتور ADX با دوره کم را امتحان کنید، بعنوان مثال ADX(5). به جای دورهی زمانی پیشفرض ۱۴ از ۵ یا ۸ استفاده کنید. ADX مشخص میکند که چه موقع بازار حرکتی روندی ندارد اما از ورود به معامله در هنگام حرکت طبق یک روند پیشگیری میکند.
۶. درک کنید که در عموم استراتژیهای معاملاتی خودکار، یک tradeoff وجود دارد. بهتر است که بیشتر حرکتهای whipsaw را قبول کنید چون ایده کلی، پیدا کردن و گرفتن حرکات بزرگ در بازار است. اگر بتوانید فقط یکسری از این حرکات را کم کنید، کارتان را خیلی خوب انجام دادید.