نازگل ریاحی
نازگل ریاحی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

سختترین دو راهی عمرم


من 22 سالمه و تا الآن هر راهی رو که رفتم هر مسیری که انتخاب کردم رو دوست داشتم، حتی وقتایی که خانوادم میخواستن واسم تصمیم بگیرن یه جوری ذهنشونو می بردم سمت چیزی که خودم دوست دارم. از وقتی یادمه من طراحی لباس دوست داشتم، ولی وقتی میخواستم برم هنرستان طراحی لباس بخونم بابام نزاشت و کلی متلک بارم کرد. و اون تنها چیزی بود که نتونستم قانعشون کنم. تو دبیرستان برخلاف خواسته ی خانوادم که میخواستن تجربی بخونم ریاضی خوندم و 5 ماه قبل کنکور فهمیدم علاقم به زبان و ادبیات خیلی بیشتره تا مهندسی و کلاً مسیرمو عوض کردم(بازم برخلاف میل خانوادم). حالا بعد از همه ی این داستانا که من کلا مسیرم رو عوض کردم و رفتم سمت زبان شناسی(که خیلی دوسش دارم) مامانم و بابام تصمیم گرفتم منو کلاس طراحی لباس ثبت نام کنن بدون اینکه به من بگن، چرا؟ چون دیدن تو این دوره خیلی میشه توش موفق شد و من خیلی استعدادشو دارم. حتی اصلاً اینو به روی خودشون نیوردن که من یه زمانی به پاشون افتادم که برم طراحی لباس بخونم. حالا من این دوره رو 5 ماه پیش فروردین 1400 شروع کردم و روز به روز درگیری ذهنیم بیشتر میشه.

خوشحالم از اینکه چیزی رو دارم میخونم و دورشو میبینم که دوست دارم ولی این اون مسیری نیست که من 4 سال پیش قبل دانشگاه توش قدم گذاشتم. من هدفم فرق داشت خواسته هامو تغییر دادم که بتونم به یه هدف جدید و بهتر برسم ولی الآن دوباره هدفم شده هدف 10 سال پیشم که فهمیدم طراحی لباس چی هست اصلاً. الآن تو سن 22 سالگی من تو دو راهی ای موندم که هیچ جوابی واسش ندارم. هر دوتا هدف ها رو دوست دارم ولی نمیدونم کدومو انتخاب کنم. از یه طرف کلاسهای طراحی لباس رو میرم از یه طرف دیگه دارم درسای دانشگاهمو میخونم و همه هی بهم میگن هدفت چیه چرا یه راه و انتخاب نمیکنی و من هیچ جوابی واسشون ندارم جون درک نمیکنن که من جفتشو دوست دارم و نمیخوام هیچ کدومو نصفه و نیمه ول کنم.

دو راهیخانوادهعلاقهآینده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید