دههی بیست زندگی آدما تکرار نشدنیه؛ 20 تا 30 سالگی زمانیه که روند کلی زندگی خیلی از ماها تعیین میشه. مسلما تصمیمهایی که میگیریم و کارهایی که انجام میدیم توی شکلگیری این روند موثره.
چی میشه که اکثر آدما توی این سن مصلحت رو به علاقه ترجیح میدن و دنبال تحصیلات یا کاری میرن که هیچ علاقهای بهش ندارن و صرفا دنبال درآمد و پول بیشتر هستن؟ ناگفته نمونه که اکثرا، یا به اون درآمد مدنظرشون نمیرسن یا اگر هم برسن اینقدر از لحاظ روحی اذیت میشن که اون پول و درآمد دیگه ارزشی براشون نداره.
بهنظرم این داستان اکثر آدمای همسنوسال منه که دنبال علاقهشون نرفتن و بعد از بالا و پایینهای زیاد تو مسیر زندگیشون، به این نتیجه رسیدن که تنها راه نجاتشون رفتن پی اون چیزیه که با تمام وجود بهش علاقه دارن و حاضرن بهخاطرش هر سختی رو تحمل کنن.
زندگی من به دو بخش قبل و بعد از شرکت در باشگاه محتوا تقسیم میشه. در واقع حضور در باشگاه محتوا نقطه عطف زندگی منه.
کنکور دادم و مثل اکثر بچههایی که بدون علاقه انتخاب رشته میکنن، انتخاب رشته کردم و شیمی قبول شدم. قبول شدن و روبهرو شدن با حجم عظیمی از درس و امتحان و پروژه، منو از علاقم، یعنی خوندن کتابهای داستانی و روزانهنویسی، دور و دورتر کرد.
زمان گذشت و رسید به وقتی که بعد از کلی درس و کار و زندگی به جایی رسیدم که تو خلوت خودم، فقط اون علاقه خاکخورده به دادم رسید و منو از رخوت و روزمرگی نجات داد.
حالا با مادر شدن و داشتن مسئولیت دو تا بچه، رفته بودم سراغ کاری که عمیقا بهش علاقه داشتم.
در همین دوران بود که برای چند تا بیزینس مقاله مینوشتم و برای صفحه اینستاگرامشون کپشننویسی میکردم، ولی همیشه جای خالیه یک سری آموزشهای درست و اصولی حس میشد و دلم میخواست خودم رو در مسیر یادگیری قرار بدم.
شروع کردم به سرچ موضوعات مرتبط با نویسندگی و دنبال کلاسها و دورههایی بودم که توی این مسیر به من کمک کنن. توی همین جستجوها بود که با افراد زیادی تو این حوزه آشنا شدم و رفتهرفته صفحات وبلاگ و اینستاگرامشون رو دنبال میکردم.
یه روز یکی از این افراد، توی استوریش باشگاه محتوا رو معرفی کرد و گفت که این دوره کمک میکنه به کسایی که دستبهقلم هستن، بتونن از این علاقهشون کسب درآمد کنن و مهارت نوشتن رو با مهارت بازاریابی یکی کنند و حرفهای بشن.
وقتی برای اولین بار با باشگاه محتوا آشنا شدم، دوره جدیدشون شروع شده بود و من ناراحت از اینکه دیر رسیده بودم، شروع کردم به پیگیری مطالب صفحه اینستاگرام و مقالات سایتشون و بیصبرانه منتظر بودم که دوره جدید شروع بشه.
اینجا میخوام براتون توضیح بدم که چطور بین دورههای مختلفی که توی این حوزه وجود داره، من باشگاه محتوا رو انتخاب کردم.
از همون اول چیزی که توجه منو به خودش جلب کرد آزمون ورودی و فرستادن نفرات برتر به کارآموزی بود. آزمون ورودی نشون میداد که حضور توی این دوره بر پایهی یک سری اصول قراره اتفاق بیافته و افراد باید از استانداردهایی برخوردار باشن تا بتونن توی این دوره شرکت کنن.
فرستادن به کارآموزی هم امتیاز فوقالعادهای بود که نشون میداد، صاحبین این دوره برای دانشجوهاشون ارزش و احترام زیادی قائلن و از طرفی به آموزشهای خودشون اینقدر مطمئنن که حاضرن بچههای آموزشدیده و ممتاز رو با خیال راحت به کسبوکارها معرفی کنن.
این دو مورد چیزایی نبودن که بشه بهراحتی ازشون عبور کرد. وجدانکاری و اطمینان از دورهای که راهاندازی کردی، ناخودآگاه به تو هم اطمینان قلبی میده.
بعد از فرستادن متن درخواستی بهعنوان مرحله اول آزمون، بیصبرانه منتظر نتیجه بودم. شنیدن خبر قبولی در مرحله اول، و بعد از اون، انجام مصاحبه آنلاین با دو عزیز بهنامهای آقای آیدین داریان و خانم هلیا قویمی، موسسین و مدیران باشگاه محتوا، از انتخاب خودم مطمئن شدم و با خیال راحت منتظر نتایج نهایی بودم.
خیلی دوست داشتم جز 12 نفر برتر باشم و از امتیاز بورسیه و کارآموزی استفاده کنم و خوششانس بودم که به آرزوم رسیدم و نفر نهم شدم. این اتفاق رو به فال نیک گرفتن و با انرژی دوره رو شروع کردم.
با خودم عهد کرده بودم نترسم و کمالگرایی رو کنار بذارم و بپذیرم که اول راه هستم و اشتباهات زیادی دارم، ولی این نقصها باعث نشه احساس ضعف کنم و پا پس بکشم.
توی این سه ماه، اول هر هفته، وبینار اصلی توسط آقای داریان، سرمربی باشگاه محتوا، برگزار میشد و در ادامه فایل ضبط شده این وبینار، بههمراه فایلهای ضبط شده کمکی بهشکل ویس و ویدیو، که توسط متخصصین این حوزه در دورههای قبلی تدریس شده بود، در گروه پشتیبانی، توسط هلیای نازنین بارگذاری میشد و در دسترس ما قرار میگرفت.
ما توی باشگاه محتوا علاوه بر سرمربی، کمکمربیهای مهربون و همراهی داشتیم که از هر کمکی به ما دریغ نمیکردن و بعد از ارزیابی کارهامون با صبر و حوصله به تکتک سوالاتمون پاسخ میدادن.
حضور سرمربی، کمکمربیها، بچههای دورههای قبل و هلیای نازنین حجت رو بر ما تموم کرد و به ما فهموند که هیچ بهانهای برای تلاش نکردن نداریم و باید با قدرت جلو بریم.
نکته مهم توی این دوره این بود که باید خروجی آموزشها مشخص میشد و ما مطالبی رو که یاد گرفته بودیم در قالب پروژههایی به نام مشقعشق تحویل میدادیم و مورد ارزیابی قرار میگرفتیم. با انجام پروژهها، حس دمبلزدن توی یه باشگاه ورزشی رو داشتیم که هر هفته عضلات محتوایی مارو قوی و قویتر میکرد.
فقط باید حواسمون رو خوب جمع میکردیم که انجام این پروژهها رو به دقیقه 90 موکول نکنیم، چون توی باشگاه محتوا، حجم مطالب خیلی زیاده و اگه به خیال اینکه یک هفته فرصت هست، انجام پروژهها عقب بیافته، استرس و اضطراب زیادی بههمراه داره و باعث میشه بچهها کم بیارن و دست از تلاش بردارن؛ به همین دلیل باید از فردای روزی که آموزش اصلی داده میشه دستبهکار شد و آهستهوپیوسته، پروژه محول شده رو جلو برد و از بودن در مسیر نهایت لذت رو تجربه کرد.
توی این دوره بچهها از شهرهای مختلف و با استعدادها و تواناییهای مختلفی حضور داشتن. باشگاه محتوا فرصتی رو فراهم کرده بود که بچهها با هم ارتباط برقرار کنن و دوست و همراه هم باشن و به هم توی این مسیر کمک کنن و نهتنها به فکر پیشرفت خودشون باشن، پیشرفت دوستاشونم براشون در اولویت باشه.
اینجا علاوهبر یادگرفتن مباحث تخصصی، صبر و استقامت، غلبه بر کمالگرایی، برقراری ارتباط موثر با دوستان و شبکهسازی رو بهخوبی یادگرفتیم و فهمیدیم که، تا میتونیم باید سوال بپرسیم و بابت هر سوالی که توی گروه میپرسیدیم کلی تشویق میشدیم.
این دوره ضمن آشنا کردن مخاطبانش با اصول بازاریابی محتوایی روز دنیا و معرفی منابع مناسب برای خوندن و یا دیدن، نقشهی راهی به شرکتکنندگان ارائه میده که بتونن خودشون ماهیگیری یاد بگیرن و از دریای عمیق تولید محتوا ماهیهای نابی شکار کنن.
تا به اینجای کار ده هفته از باشگاه محتوا گذشته و ما با دیدن آموزشها، مطالب تخصصی فوقالعاده، لایوها و وبینارهایی با موضوعات کاربردی به نام دمبللایو و دمبلتاک و فایلهای ضبطشدهی آموزشهای کمکی که توسط متخصصین این حوزه تدریس شده، بدون اغراق، دیگه اون آدمی که فایل اولیه 500 کلمهای خودش رو فرستاد و جواب این سوال، که "چرا میخواهی تولید محتوا یاد بگیری" رو داد، نیستیم!
حقیقتا مجسمه تراشخوردهای هستیم که سرمون رو بالا میگیریم و از تواناییهایی که طی این ده هفته، با تلاش زیاد و راهنماییها و همراهیهای اعضای این دوره بدست آوردیم صحبت میکنیم و با اعتمادبهنفس بالا خودمون رو در معرض آزمایش و حضور در این حوزه کاری قرار میدیم.
باشگاه محتوا چراغ راهی رو برای من روشن کرد تا بتونم از چهارچوبهای همیشگی ذهنی خودم فاصله بگیرم و ایدههام رو از زوایای مختلفی بررسی کنم و به بهترین شکل بسط بدم.
اگه شما هم جز افرادی هستید که به حوزه محتوا علاقه دارید ولی سردرگمید و به یک نقشهراه درست و اصولی برای حرفهای شدن در این زمینه نیاز دارید، باشگاه محتوا رو با اطمینان قلبی پیشنهاد میکنم؛ چراکه مطمئنم با انتخاب باشگاه محتوا نهتنها آموزش میبینید بلکه اعتمادبنفس اینو پیدا میکنید که بهعنوان یک حرفهای مطالبی رو که یاد گرفتید بهخوبی یاد بدید.
در آخر برای تمام دستاندرکاران این دوره ناب، کلاه از سر برمیدارم و صمیمانه و خالصانه از تکتکشون قدردانی میکنم و آرزو میکنم همون طور که چراغ راه ما شدن، خداوند همیشه در مسیر زندگیشون راهگشا و همراهشون باشه.
اگر بعد از خوندن این تجربه، هنوز هم در انتخاب مسیر دچار تردید هستید و در مورد این دوره سوالی دارید، در کامنتها از من بپرسید. پذیرای شما هستم و به شما پاسخ خواهم داد.