شیرین بانو
شیرین بانو
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

یک گام بزرگ رو به جلو

من مثل بقیه دورو بری هام که حسابی سرگرم خرید بورس و ارز و .... بودن، علاقه مند به این کارها نبودم یا شاید یکجورایی میترسیدم. تو دنیای خودم بودم با یک ماشین خیلی مدل پایین، یکبار با خودم گفتم بفروشم و با پس اندازم ماشین کمی بهتر بگیرم. اتفاقا همین جا با دیوار آشنا شدم. ماشینم اونقد مدل پایین بود که بعد از گذاشتن آگهی دیوار، راه افتادمو تمام بنگاه ها رو رفتم، اما همه یا قیمت خیلی پایینی دادن یا گفتن کسی نمیخره این مدلو. وقتی برگشتم دیدم گوشی قدیمیم که شمارشو تو دیوار گذاشتم و توی خونه بود داره زنگ میزنه، بدو بدو از راه پله ها رفتم و برداشتم که آقایی گفتن ماشینو میخوان، ساعت 11 شب بود، گفتن الان میان و میبینن، و اومدن و 12 شب به توافق رسیدیم و بردن ماشینو! جالبیش میدونید چی بود؟ اینکه ایشون ماشین مدل بالاتری داشتن که به دلیل مشکلات مالی میخواستن معاوضه کنند. و من مابقی پول رو پرداخت کردم و هنوز 24 ساعت نشده مدل ماشینم همون شد که خواستم.

وقتی دیدم به همین راحتی با کمک دیوار تونستم ماشینو عوض کنم، انگیزه گرفتم که پولهامو جمع کنم و به سال نرسیده بود دوبار دیگه ماشینم و تغییر دادم و باعث شد سرمایه ای که پس انداز میکنم، با نوسان قیمت ها استفاده بشه و راکد نمونه، ضمن اینکه سود زیادی نصیبم بشه و از زندگی لذت بیشتری ببرم.

#ازدیواربگو

ازدیواربگو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید