شیرین بانو
شیرین بانو
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

۱۲ظهر یکشنبه


#ازدیواربگو

یکشنبه بود، اولین باری بود که واقعا فراموش کرده بودم که قرعه کشی ثبت نام کرده بودم، ساعت ۱۲ ظهر از سر کار برگشتم خونه، پایسیستم مشغول به کارام شدم که یادم اومد، وارد سایت شدم و خیلی ناباورانه دیدم نوشته برنده قرعه کشی! رفتم وارد پروفایل اعضایدیگه خانوادم شدم و دیدم همه نوشته برنده نشده اید!

اومدم به خانواده اعلام کردم با خوشحالی، اما یکدفعه یادم اومد تا پرداخت پول فقط پنج روز فرصت داریم، باید ماشین و میفروختیم تابتونیم مبلغ رو پرداخت کنیم،

با همه دوست و فامیل تماس گرفتیم، اما هیچکی نمیخواست، یکی‌دونفر هم پیشنهاد قیمت های خیلی پایینی دادن، همه بنگاه ها رو رفتیموقیمتهاشون بسیار غیر منصفانه بود و اگه اون قیمت میخواستیم بفروشیم واقعا توانایی پرداخت باقیمونده پولشو نداشتیم، خلاصه بعد ازظهر شد و ناامیذد اومدیم خونه. با خودم گفتم فوقش نشد میدیم یکی دیگه استفاده کنه... و این واقعا ناراحت کننده بود، وقتی بعد ازسالها میتونستم به خواستم برسم و بخت باهام یار شده بود. یک لحظه یاد دیوار افتادم، فردا صبحش از ماشین دوسه تا عکس گرفتم وگذاشتم توی دیوار، از طرفی یکی از دوستان هم گفت همکارش میخواد که البته با قیمتی پایین تر از قیمت واقعی و گفتن ساعت ۳ عصرمیان ببینن، اما نیومدن. ناامید داشتم میشدم که اولین تماس از دیوار زنگ خورد. پدر جواب داد و گفتن ساعت ۶ عصر میان ببینن، واومدن. من از پشت پنجره نگاه میکردم، نیم ساعتی صحبت کردند و بررسی کردن و رفتن، دیگه واقعا داشتم ناامید میشدم که پدر اومدبالا و گفت ماشینو گرفتن و هفتاد درصد مبلغ رو هم پرداخت کردن و مابقی رو هم فردا هشت صبح میان ! باورم نمیشد!

فردا صبح اومدن و بقیه مبلغ رو پرداخت کردند و تعویض پلاک و من در کمتر از دوروز پولم نقد شد و واقعا ناباورانه بود برام و بعد ازچندین سال به خواسته ام رسیدم...شکر خدا و تشکر از دیوار

#ازدیواربگو

#ازدیواربگوازدیواربگو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید