فیلمbetachment رو میدیدم یه دیالوگ بود میگفت خیلی راحته بی خیال دور و برت باشی واسه اینکه اهمیت دادن به دنیات شجاعت و جر بزه میخواد
و یاد حرف معلم زبستمون افتادم،رسیده بودیم فصل گیاه ها و اون روز پرسش داشتیم،وهیچ کس نخونده بود،دریغ از یه داوطلب،معلممون گفت
شما مثل گیاه گوجه فرنگی بی تفاوتین این حجم از بی خیالی رو از کجا میارین؟،
بعد از کلاس هرکس یه جور جبه گرفته بود یکی میگفت به چه حقی به ما گفت گوجه فرنگی،یکی رفته بود جای معلم و با همون ادا ها حرف معلم رو تکرار میکرد و بقیه از اینکه اون انقد تمیز اداشو در آورده میخندیدن ولی من بدجور تو فکر بودم ، به جای گوجه فرنگی، کلمه بی تفاوت تو مغزم میچرخید. راست میگفت ما گاهی وقتا جاهایی که نباید،به همه چیز بی تفاوت میشیم به گذر زمان به روز ها و هفته هایی که پشت سر هم میره به خیلی چیز های دیگه که به چشمون نمی یاد، اما خیلی مهمن
با شنیدن اون دیالوگ و کلاس زیستِ اون روز یه چیز دیگه هم فهمیدم اینکه حقیقت همیشه منتظره تا سرت داد بکشه،گوشت سوت بکشه و زمزمه کنی ای داد، شاید بخاطر همینه یهو جایی که باید شش دونگ حواست جمع باشه میگی بیخیال،اما حواست نیست داری چیو از دست میدی،حواست نیست با گفتن بیخیال باید بها زیادی بپردازی وبرا منی که همیشه توی خیال پردازی هام زندگی میکردم سخته که برا حقیقت داوطلب شم،ولی دیگه تموم شده اون خیال پردازی ها،تو دیگه اون مهشید کوچولو نیستی.
وقتی که شب،با به صدا در آوردن جیر جیرک ها سر و کلش پیدا میشه، از خودم میپرسم،امروز چقدر گوجه فرنگی بودم؟چون این روزا،از یه ثانیه هم نمیشه گذشت....
خیلی سعی کردم چیزی که از حرف معلم زیستمون فهمیدم رو به بچههای کلاس بگم، اما یکی از بچه ها گفت چرا یه چیز ساده رو انقد پیچیده میکنی؟ و منم دیگه حرفی از اون روز نزدم،لااقل جلو اونا،اگه خودشون میخواستن بفهمن، میفهمیدن دیگه،منم شاید بعداً از این نتیجه گیریم تجدید نظر کردم،ویه چیز بهتر فهمیدم،ما همیشه درحال عوض کردن تفکرات خودمونیم.
به امید فکر ها و ذهنی بهتر...
پ.ن : نمیدونم این پ.ن اینجا ربطش چیه اما****The book thief*یکی از بهترین فیلم هایی بود که دیدم.