زهرا عباد
زهرا عباد
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

کتاب مستاجر وایلدفل هال

#یادداشت_کتاب

#مستاجر_وایلدفل‌_هال


بالاخره بعد از چند ماه پرونده خواهران برونته برایم بسته شد. خوشحالم که شروع خواندن آثار آن‌ها با قوی‌ترین اثرشان یعنی جین‌ایر بود و پایانش با اثر قوی دیگر یعنی مستاجر وایلدفل هال.


باید اعتراف کنم بعد از خواندن اولین اثر آن برونته یعنی کتاب اگنس گری، دچار پیش‌داوری شدم. همیشه فکر می‌کردم پرچمدار نویسندگی در خانواده برونته، شارلوت است و بعد از او امیلی؛ خواهر کوچکتر یعنی آن هم فقط بخاطر معروفیت دو عضو دیگر خانواده‌اش مشهور شده و خواهرانش برای اینکه ناراحت نشود از نوشتنش حمایت می‌کرده‌اند. اما بعد از خواندن مستاجر وایلدفل هال فهمیدم آن، اگر از شارلوت و امیلی جلوتر نباشد، قطعا در حد و اندازه آن‌ها است و حیف که دو اثر معروف خواهرانش، این رمان قوی و فوق‌العاده را تحت‌الشعاع قرار داده‌اند.


شخصیت‌پردازی در کتاب مستاجر وایلدفل هال، بسیار قوی است، این قوت در عین وجود شخصیت‌های زیاد در کتاب دیده می‌شود. آن برونته، تک تک مردان و زنان رمانش را خوب پرداخته و همه آن‌ها را از حالت تیپ خارج کرده‌است. شخصیت‌های این کتاب اصلا کلیشه‌ای نیستند.


برخلاف سایر آثار عاشقانه، در این داستان از عشق و عاشقی‌های معمول و تلاش عاشق برای رسیدن به معشوق خبری نیست. این کتاب داستان زندگی، پس از وصال است. افت و خیزهایی که در زندگی متاهلی اتفاق می‌افتد خصوصا اگر افراد دقت لازم را موقع انتخاب ابتدایی شریک زندگی به خرج نداده باشند.


مستاجر وایلدفل هال، هم عاشقانه‌ها و ایمان قوی کتاب جین ایر را دارد و هم مثل بلندی‌های بادگیر غیرقابل پیش‌بینی است. داستان، تعلیق بالایی دارد و به شدت مخاطب را به دنبال خود می‌کشاند. کتاب، ماجرای زندگی پرفراز و نشیب زنی به نام هلن است که ما هم همراه راوی، کم‌کم در طی داستان شناخت بیشتری از او پیدا می‌کنیم.


کل نثر کتاب، نامه‌هایی است که راوی یعنی گیلبرت، برای شوهر خواهر خود می‌نویسد تا ماجراهای عشقی‌ای که در جوانی پشت سر گذاشته را برای او تعریف کند. در نتیجه زاویه دید داستان اول شخص است. (زاویه دیدی که هروقت خواهران برونته از آن استفاده می‌کنند، داستانشان یک سر و گردن از وقتی با زاویه دید سوم شخص می‌نویسند بالاتر قرار می‌گیرد.) اما در میانه‌ی داستان راوی عوض می‌شود و ما سرگذشت هلن را از زبان خودش و از روی دفترچه خاطراتش می‌خوانیم. با این وجود، نثر کتاب اصلا شبیه داستان‌های نامه‌ای (مثل بابا لنگ‌دراز و دشمن عزیز) نیست‌. استفاده‌ی نویسنده از این روش، فقط برای ایجاد زاویه دید اولش شخص بوده و جزئیات در داستان، کامل بیان شده است. روشی که می‌تواند خلاقانه به حساب آید. (بر خلاف روش تکراری اول شخص، یعنی نوشتن شرح زندگی فرد به شکل کتاب، کاری که جین ایر، پروفسور یا حتی بیل‌بو و فرودوی ارباب حلقه‌ها انجام می‌دهند.) نکته مثبت انتخاب شیوه نامه به جای شرح حال، این است که دیگه در داستان مستاجر وایلدفل هال، از لفظ خواننده‌ی عزیز (لفظ پرتکرار و مورد علاقه شارلوت و آن برونته) خبری نیست و هرجایی که نویسنده با مخاطبش حرف می‌زند، طرف صحبت او، همان گیرنده نامه است.


کتاب می‌تواند برای مخاطب نوجوان هم جذاب و مفید باشد خصوصا که در آن شدت دین‌داری و مشابهت‌های زیاد دستورات مسیحیت را با اسلام می‌بینیم، چیزی که بعد از ۱۷۰ سال، دنیای غرب در پی انکار آن است. دستوراتی مثل منع شراب‌خواری، حفظ عفت و حیا و خصوصا کیان خانواده.


** این یادداشت برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشته شده است.



ان برونتهشارلوت برونتهامیلی برونتهفراکتابچالش مرورنویسی فراکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید