نام: ماندانا خواجه
نام استاد: سعید خوش شانس
نام درس: ادبیات نمایشی در آمریکا
توماس استرنز الیوت (زادهٔ ۲۶ سپتامبر ۱۸۸۸ – درگذشتهٔ ۴ ژانویهٔ ۱۹۶۵) شاعر، نمایشنامهنویس، منتقد ادبی و ویراستارآمریکایی-بریتانیایی بود.الیوت در سال ۱۸۸۸ در شهر سنت لوئیس آمریکا متولد شد. او در دانشگاه هاروارد و دانشگاه سوربن فرانسهتحصیل کرد. الیوت در طول زندگی خود به شغلهای مختلفی از جمله تدریس، ویراستاری و نویسندگی مشغول بود. الیوت در سال ۱۹۶۵در شهر لندن درگذشت. او یکی از پیشگامان شعر مدرنیستی بود. او با آثاری چون «خراب آباد» که به فارسی به نام های سرزمین هرز،بیابان برهوت و سرزمین بی حاصل نیر ترجمه شده است، و «چهار کوارتت» (۱۹۴۳)، از پیشتازان بزرگ جنبش نوسازی و مدرنیزم شعرغربی بهشمار میرود. سبک بیان، سرایش و قافیهپردازی وی، زندگی دوبارهای به شعر انگلیسی بخشید. انتشار «چهار کوارتت» الیوت،او را به عنوان برترین شاعر انگلیسیزبان در قید حیات در زمان خود، به دنیا شناساند و در سال ۱۹۴۸، نشان «مِریت» و جایزهٔ نوبلادبیات را از آن خود کرد.
آثار:
· شعر: الیوت به خاطر شعرهایش مشهور است. از جمله مشهورترین شعرهای او میتوان به "سرزمین هرز" (۱۹۲۲)، "چهارکوارتت" (۱۹۴۳) و "ترانه عاشقانه جی. آلفرد پرافراک" (۱۹۰۹) اشاره کرد. علیرغم قدر و مقامی که الیوت در شعر و شاعری دارد،تعداد شعرهایی که او سرودهاست آنچنان زیاد نیست. وی شعرهایش را ابتدا در نشریات ادبی یا کتابها و جزوههای کوچک که معمولاًفقط حاوی یک شعر بودند منتشر میکرد. سپس آن شعرها را در مجموعههایی گرد میآورد و به دست چاپ میسپرد. اولینمجموعهشعری که از او به چاپ رسید پرافراک و دیگر ملاحظات نام داشت که در سال ۱۹۱۷ منتشر شد. الیوت بیشر شعر معروفش: ترانهٔعاشقانهٔ جی. آلفرد پرافراک را، که در آن جی. آلفرد پرافراک مردی میانسال است، وقتی که تنها ۲۲ سال داشت، سرود. همچنین،ترانههای وی برای اثر موزیکال معروفِ گربهها استفاده شد.
· نمایشنامه: الیوت چندین نمایشنامه نیز نوشته است. از جمله مشهورترین نمایشنامههای او میتوان به "قتل در کلیسا" (۱۹۳۵) و"مهمان ناخوانده" (۱۹۳۹) اشاره کرد. تی. اس. الیوت همچنانکه در اشعارش به انسان و فلسفه زندگی توجه دارد، در نمایشنامههایشنیز با بهرهگیری از اساطیر باستان و اشارات و رمزها، اعتقادات خود را درباره نقش اندیشه فلسفی و تفکر مذهبی در زندگی و رسیدنبه خویشتن خویش، از راه مکاشفه و دوری جستن از تعلقات مادّی، بیان میکند. از آنجا که خود الیوت از پیشکسوتان نقد نو محسوبمیشود، مناسب است با رویکرد اسطورهشناسانه و در محدوده خود متن، این آثار بررسی شوند. تی. اس. الیوت با اِشرافی که نسبت بهاساطیر باستان و داستانهای تاریخی داشته است نمایشنامههای خود را بر اساس کهن الگوها و اساطیر یونان باستان و شرق نگاشتهاست؛ به طریقی که راهگشای مخاطب معاصر و به تعبیری انسان مدرن باشد. الیوت، که خود از صاحبنظران نقد نو محسوب میشود،از زاویه دید جهان مدرن به مسألهای بدیهی امّا قابل تأمل میپردازد: جوهره وجودی زندگی. که میتوان برای تفسیر آثارش از همانتعابیر وی در نقدهای مختلفی که نوشته کمک گرفت. چنانکه خود او در ۱۹۲۳ در مقاله «یولیسس، نظم و اسطوره» به دفاع از«یولیسس» اثر جیمز جویس پرداخته، و در حالی که متن جویس از نظر منتقدان بسیاری، کاملاً بیمعنا و فاقد وحدت تلقی شده بود،الیوت چنین دفاع میکند که «روشِ اسطورهایِ جویس، موجب تضمین وحدت اثر میشود.»
الیوت که با فلسفه، الهیات و عرفان غرب و شرق آشنا است، عقاید مشخصی در زمینه مذهب و باورهای دینی و دیدگاههای عرفانی دارد،که تلفیقی است از سنت و مدرنیسم. به طور نمونه، در مورد دانته، که در حدّ فاصل قرون وسطی و عصر روشنگری است، الیوت دیدگاهیمشخص دارد که هر دو عصر را دربر میگیرد؛ و این تلفیق را در مقالهای که با عنوان «کاربرد شعر و کاربرد نقد» نوشته است میبینیم: «بهترین راه درک بهتردانته، پس از خواندن سرودههای او، این است که آثار کسانی را بخوانیم که دانته خوانده است.»
الیوت، که خود از صاحبنظران نقد نو محسوب میشود، از زاویه دید جهان مدرن به مسألهای بدیهی امّا قابل تأمل میپردازد: جوهرهوجودی زندگی. که میتوان برای تفسیر آثارش از همان تعابیر وی در نقدهای مختلفی که نوشته کمک گرفت. سنت و مدرنیسم، در آثارنمایشیِ الیوت در هر دو ساحت فرم و محتوا به چشم میخورد: فرمیکه یادآور نمایشنامههای یونان باستان است؛ به طور مثال در آنبیمحابا اشعاری از همسرایان را میشنویم (شعر نمایشی صخره). و در عین حال، فرمیکه با فاصلهگذاریهایی نظیر آثار برشت،مورد خطاب پرسوناژ قرار میگیریم و فضایی مدرن را حس میکنیم (مهمانی خانوادگی و قتل در کلیسا). به لحاظ محتوا نیز، در آثار او،موضوعاتی از زندگی معاصر غربی را توأمان با نمادها و رمزهایی از جهان پیشینیان در ترکیبی تنگاتنگ میبینیم.
در پایان، به این نتیجه بدیهی میرسیم که پیام الیوت میتواند چنین باشد: انسان بدون تمسک به باورهای کهن، آئینهای مرسوم و عقایددینی نمیتواند به جایگاه والا و جوهره اصیل زندگی انسانی خود دست یابد.
اینکه این شاعر مسلط به فونتیک کلام و معانی دقیق واژگان، در نمایشنامههایش از زبان رمزی و سمبولیک بهره میگیرد شاید از آنجاناشی میشود که میخواهد بگوید: انسان با فرهنگ و زبان امروزی تحقق آرزوهایش را به علل مختلف ناممکن میبیند، مخصوصاً درشرایط خاص قرن بیستم که از ریشههای خود دور شده است. این است که الیوت «نماد» را – که اساساً جایگزینی برای بیان حقیقتینهفته است – در برابر روشهای دیگر معاصرانش برمیگزیند؛ حتی در برابر شکلهای نمایشیِ مرسوم و جاافتاده بزرگانی چونشکسپیر، ایبسن، و چخوف، قد علم کرده و راهی تازه را آغاز میکند؛ و البته بسیاری از عناصر درونی یک نمایشنامه را در دیگرنمایشنامههایش نیز به کار میگیرد؛ هرچند که برخی منتقدان، نمایشنامههای او را فاقد مختصات دراماتیک میدانند. این موضوع دروهله اول شاید صحیح به نظر برسد؛ زیرا قهرمانان او مراحل سیر قهرمان کلاسیک را طی نمیکنند و تا حدودی هم در حد فاصل تیپ وکاراکتر قرار میگیرند؛ اما با کمیتفحص و دقت نظر، در متنهای نمایشیِ الیوت، متوجه میشویم که شخصیتهای نمایشیِ او دارایابعادِ روانیِ قابل توجهی هستند، و ظاهر و فرم نمایشنامه نیز، کاملاً در خدمت محتوا بوده و نویسنده با هدف معینی و در جهت اشاعهٔافکار رادیکال خود، چنین روشی را انتخاب نموده است: روشی که در فرم و محتوا، به ادبیات بسیار نزدیک است. در مورد فرم نیز در اینسبک استثنایی، میتوان گفت از آنجا که ریختشناسی هر یک از نمایشنامههایالیوت برمبنای زیرساخت و الگوی تاریخی و اسطورهایِمشخصی قرار دارد؛ نتیجتاً چنین تصور میشود که فرم این آثار هم تحت تأثیر مضمون آنها قرار گرفته، و از فرمهای منسوخ وباستانی نیز بهرهای و یادگاری به همراه دارد. کمااینکه اجرای تئاتری نمایشنامههای او، با همه منحصر به فرد بودن ظاهرشان، در عینحال فضایی کاملاً عملی، جذاب و گویا دارد.
سبک منحصر به فرد او، در حد فاصل تراژدی و کمدی، به ما چنین القا میکند که زندگی مجموعهای از خطاها، اشتباهات، رنجها، سهلگیریها و بلند نظری هاست. و همانطور که پیشینیان نیز در برابرِ تقدیر و سرنوشت دوگانه انسان سر فرود میآوردند، امروز ما نیزناچار به پذیرش واقعیتهای زندگی هستیم.
الیوت بارها در مقالات و گفتگوهایش از شیوه ابداعی خود دفاع کرده و شأن ادبیات و تئاتر را مبتنی بر کلام شاعرانه میداند. سبکاستثنایی نمایش منظوم الیوت، که با شعر سنتی بسیار متفاوت است، بیشتر بر ماهیت آهنگین بودن کلام در نمایش تأکید دارد تا در عینظاهر و موقعیتهای اجتماع مدرن، بدین وسیله مخاطب در فضایی میان حال و گذشته در سیلان بماند. با اینهمه او عملکرد تعلیم و تزکیهرا در ساحت تئاتر، حتی تئاتری که ظاهراً مدعی بیمذهبی بوده باشد، فراتر از شعر میبیند و از فضای تئاتر، گونهای آموزشکده ترویجرهبانیت را توقع دارد. در مجموع میتوان گفت، در آثار نمایشی الیوت، ایده نهایی نویسنده در زیرساخت آثارش، به صورت «تأکیدی برتکرار جوهره زندگی بشر در طول تاریخ»، و از طریق «تکرار الگوهای اسطورهای» به ذهن ناهشیار ما القا میشود. و از این جهت استکه فرم با محتوا همسو شده است.
حال، با نگاهی به محتوای نمایشنامههای این نویسنده، در پی میزان وفور اشارات اسطورهای و تلمیحات مختلف در آثارش، به کارکرداسطوره میرسیم؛ چنانکه میبینیم با آنکه موقعیت کلی داستان در «مهمانی خانوادگی»، و «کوکتیل پارتی»، متعلق به دنیای معاصراست، باز ریشههای ناخودآگاهانه اشخاص مربوط به دورانی است که بشر به اصلِ سرنوشت و جهان بالا توجه داشته است؛ مخصوصاًدر کوکتیل پارتی، که الیوت مجموعهای از فضاهای بومیو غیر متمدن را در بازگوییهای اشخاص نمایش میگنجاند تا ما را وارد دنیاییاز خاطرههای ازلی، موجودات الهی و تاریخ مینوی نماید که به بازشناسی خودِ برترمان منتهی شوند.
در یک بررسی کلی میتوان گفت در شعر نمایشیِ «صخره»، که اساساً مبتنی بر عقاید مذهبی مسیحیت است، به مخاطبان توصیهمیکند برای مقابله با بیهودگی زندگیِ مدرن، باید به اصل و ریشههای مذهبیِ خود بازگردند و در نمایشنامه «قتل در کلیسای جامع» – که برای جشنواره کنتربری، در سال ۱۹۳۵ نوشته بود – (با اقتباس از واقعه تاریخی شهادت سنت توماس اِ. بکت در ۱۱۷۰ توسطسلحشورانِ دربارِ هِنریِ دوم) بر این نکته تأکید دارد که باید از راهنمایان و قدیسین بیاموزیم که چگونه زندگی خود را در راه حقیقت ایثارکنیم. در «مهمانی خانوادگی»، با تکیه بر اسطوره اورستیا و الهگان انتقام، درباره عذاب وجدان صحبت میکند و این پیام که بایدانسان به دنبال شناخت خویشتن خویش باشد. و در «کوکتیل پارتی»، با یادآوری اسطورهٔ السست، به مخاطبان درس زندگی مشترک وجمعی را میدهد که مبادا در ظواهر زندگی مدرن وتنهاییهای ناشی از آن، غرق شوند و از سنّتهای مسلّمیکه از پیشینیان به یادگارمانده است بهره نبرند.
· نقد ادبی: الیوت منتقد ادبی برجستهای نیز بود. از جمله مشهورترین آثار نقد ادبی او میتوان به "مقاله سنت" (۱۹۱۹) و"استفاده از شاعری" (۱۹۳۳) اشاره کرد. تی. اس. الیوت علاوه بر شاعری، در زمینه نقد نویسی مدرن نیز فعالیت داشت و یکی ازبزرگترین نقد نویسان ادبی قرن بیستم بهشمار میآید. هوش منتقدانه بالا، تعلیمات علمی عالی در فلسفه و تجربه سختیهای زندگی، همهباعث شد او نگاهی منتقدانه و منحصر به فرد به ادبیات پیدا کند. بسیاری از عقیده های او خیلی زود پس از انتشار، تبدیل به اصولاعتقادی معاصرانش می شدند. در نهایت، نظریه های او به همراه مقالات آی. ای. ریچاردز، اساس نقد نوین را پایه ریزی نمود که ازمهمترین مکاتب فکری ادبی در قرن بیستم به شمار می آید. همچنین، مقالههایی که او نوشت در احیاء علاقه و توجه به شاعرانی کهشعرهای ماوراءالطبیعی میسرودند نقش عمدهای داشتهاند. الیوت در نقد نویسی و نویسندگی نظری مدافع بهم پیوستگی عینیبودهاست. بهم پیوستگی عینی به این معنی است که هنر باید نه از طریق بیان احساسات شخصی بلکه از راه استفاده عینی از نمادهایجامع و فراگیر خلق گردد.
جوایز:
· جایزه نوبل ادبیات: الیوت در سال ۱۹۴۸ به خاطر "اهمیت و تاثیر هنری برجسته" برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
· نشان مِریت: الیوت در سال ۱۹۴۸ نشان مِریت را دریافت کرد.
آثار ترجمه شده به فارسی:
. سرزمین هرز، توماس استرنز الیوت، بهمن شعلهور (مترجم)، تهران: نشر چشمه
. سرزمین بیحاصل، توماس استرنز الیوت، جواد علافچی (مترجم)، تهران: نیلوفر
. خرابآباد: معجزه قرن بیستم، توماس استرنز الیوت، حامد نوری (مترجم)، محمد حامد نوری (مترجم)، تهران: آزاد پیما
. کوکتیل پارتی، توماس استرنز الیوت، نکیسا شرفیان (مترجم)، بهمن حمیدی (ویراستار)، تهران: نشر لاهیتا
. گربههای اهل عمل، تی اس الیوت، جواد دانشآرا (مترجم)، تهران: نیلوفر
. چهارشنبه خاکستر، توماس استرنز الیوت، بیژن الهی (مترجم)، تهران: ناشر پیکره
چهار کوارتت، ت. س.الیوت، حامد سلیمانتبار (مترجم)، تهران: مانیاهنر
. چهار کوارتت، توماس استرنز الیوت، جواد دانشآرا (مترجم)، تهران: نیلوفر
. منشی رازدار، تی. اس. الیوت، معصومه بوذری (مترجم)، تهران: نشر قطره
. سیاستمدار مهتر، توماس استرنز الیوت، معصومه بوذری (مترجم)، تهران: انتشارات افراز