این فیلم بر اساس داستان واقعی از زندگی «الهام اصغری» شناگر ایرانی دارنده رکورد جهانی گینس در شنا کردن با دستهای بسته در دریا ساختهشده است. چیزی که در برگردان سینمایی از یک داستان واقعی انتظار میرود، دراماتیزه کردن روایت و شخصیتپردازی بر اساس سرشت و ماهیت وجودی نقش در جریان شکلگیری فیلمنامه است. کارگردان در سینما بایستی روایت کند از جنس تصویر و منطق داستان بایستی پشتوانه برای باورپذیری جهان فیلم باشد.
سحر مصیبی پیشازاین، مستند «صفر تا سکو» را درباره زندگی خواهران منصوریان، قهرمانان ووشوی دنیا ساخته که اثری موفق و قابلقبول بود اما «اورکا»، اثری ناموفق است. گویی تمام فیلم از یک هیجان آنی میآید ناشی از پرداختن به ستمی که بر شخصیت واقعی فیلم رفته است. فیلم در حد بیان خبر از یک رسانه است یک بلندگو و ابزار که روایت آشفته و هیجانی در آن، اورکا را به اثری ضد خود بدل ساخته است. میزانسنها آشفته است و مخاطب سرگردان به دنبال شخصیتی که تمنای دلسوزی دارد. شخصیت فیلم ترحم برانگیز است که نیاز به دلسوزی دارد. از دل روایت سینمایی بر نمیآید و برای همین از سطح یک خبر و گزارش ژورنالیستی فراتر نمیرود.
«اورکا» تاثیر لحظه ای دارد عمیق نیست و این تاثیر زودگذر را از روایت ژورنالیستی خود وام میگیرد و همین رویکرد و مواجهه با جهان فیلم، پاشنه آشیل آن است در ارتباط با مخاطب و همراهی او. مخاطبی که سرگشته است میان دنیای داستان و دنیای پیرامون خود و اثری که درد و دغدغه دارد اما در قالب درام سینمایی شکل و فرم نگرفته و بیان نمیشود.